قرنها قبل از اسلام تو مدینه دو تا طایفه عرب به نام اوس و خزرج زندگی میکردن و با توجه به اونچه که تو تواریخ عرب قبل از اسلام هستش اوس و خزرج دو برادری بودن که پس از حوادث طبیعی که احتمالاً سیل ارم تو یمن بوده، اینها از جنوب به سمت شمال عربستان مهاجرت کردن و تو مسیرشون از یثرب که مدینه فعلی باشه در حال عبور بودن که دیدن بد جایی نیست برا موندن و همونجا موندند و در فاصله کمی از اونها هم یک عده یهودی که در اثر فشارهای حکومت روم از شمال که منطقهی آبادتری بود متواری شده بودن اونجا زندگی میکردند. اوس و خزرج با بچههاشون اونجا موندند و آروم آروم تبدیل شدن به دو خونوادهی بزرگ. خزرج خیلی بزرگتر بود و اوس هم نسبتاً بزرگ بود. اونها با هم دوست بودن و با هم خوب بودند و زندگی خوبی داشتن. این یهودیهای همسایه دیدن اینها اومدن اینجا رو گرفتند و کمکم عدهشون داره زیاد میشه و دارن زورمند و قدرتمند میشن و به این فکر افتادن که اگه همین طور به حال خودشون بذاریمشون چهار صباحی نمیگذره که اینها به صورت یک قدرت بزرگ محلی درمیان و ممکنه که موجودیت ما به خطر بیفته، به خصوص که اینها پشتشون به اعراب دیگه گرم هست اما ما از مرکز یهودیت بریده هستیم پس باید چه کار کنیم؟ برا همین شروع به ایجاد رقابت و فتنهانگیزی در میان این دو گروه کردن. بر حسب آن چه که تو اسناد تاریخی ما هست، یهودیان اونها رو علیه یکدیگه، تحریک میکردن به طوری که آروم آروم پسرعموکشی و برادرکشی در میان اوس و خزرج به اوج رسید، به این دلیل که محل زندگی عرب ها بیابانی و منطقهی خشک و گرم هست ، دارای احساسات تند قابل برافروختن و اشتعال هستن و همین کافی بود که تحریکی و توهینی بشن و کافی بود از طرف اینها یک شعر افتخارآمیزی در برابر اونها خونده بشه و یک گوشه هم به اونها زده بشه تا آتش اختلاف روشن شود این در حالی بود که جنگهای پی در پی نزدیک به ظهور اسلام، در میان اینها دهها سال بود روی داده بود و هر دو طایفه را تحلیل میبرد. هر جنگی که روی میداد همسایههای یهودی چند استفاده میکردند، اولاً این اوس و خزرج احتیاج به اسلحه داشتن و یک گروه از این یهودیها تو صنایع فلزی کار میکردن، بنابراین اسلحههایشون رو که میساختند آماده میکردند تا به اینها بفروشند و ثانیاً اینها در اثر جنگ بدهکار میشدند و به کار و زندگی و زراعت و دامداری مختصری که داشتند نمیرسیدند و احتیاج به پول قرض کردن پیدا میکردند و میرفتند سراغ همسایهی یهودی پولداری که پولهاشون رو خوابونده بودن برا رباخواری و از اونها با بهرههای خانمانسوز پول میگرفتند و ثالثاً جوانان جنگآور و رشید و کارآ اینها، در میدان نبرد به خاک و خون میغلتیدند و یک مقدار بار مثلاً زن و بچهی بیسرپرستی که ادارهی اونها به صورت یک مسئله برای اوس و خزرج در میآمد از خودشون به جای میگذاشتند و این وضع سالها ادامه داشت، به طوری که کینههای بین اوس و خزرج جزو کینههای نمونه در ادبیات عرب قبل از اسلام شد. چند نوع کینه و انتقامجویی دیرینهی در اشعار جاهلیت هست که یکی از آنها همین است. وقتی اسلام و پیامبر و رحمت للعالمین آمد «هدیً للعالمین» هم آمد. پیغمبر و قرآن آمد و این کینهها رو ذوب کرد و اوس و خزرج به صورت یک مجموعهی متحد مسلمان با نام پرافتخار انصارالرسول و انصارالاسلام و انصارالایمان یعنی یاران حق و یاران کتاب حق و دین حق و پیامبر حق ، یکدست و متحد شدند.
/span>