پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک
پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

حکایت پادشاه و وزیر!

بچه های این حکایت هدیه ای هست از قلب برای انسان هایی که همزیستی و دوستی و رفاقت را به سبب اشتباهی گذرا از یاد نمیبرند و گذشته ی زیباشونو در مقابل کلمات و جملات ناخوشایندی که گاها از دوستان میشنوند پاک نمیکنند تا که عزیزترین اشخاص و شیرین ترین خاطرات را از دست ندهند. گفته میشه پادشاهی  دستور داد که 10 تا سگ وحشی تربیت کنند تا هر وزیری را که از او اشتباهی سرزد او را جلوی آنها انداخته تا با درندگی تمام او را بخورند. تو یکی از روزها یکی از وزراء رأی داد که موجب پسند پادشاه نبود برا همین دستور داد که او را جلوی سگ ها بیندازند. وزیر گفت ده سال خدمت شما را کرده ام حالا اینطور با من معامله میکنین! گفت خوب حالا که چنین است 10 روز تا اجرای حکم بِهِم مهلت بده. شاه هم به او مهلت داد. وزیر رفت پیش نگهبان سگ ها و گفت میخوام به مدت 10 روز خدمت این سگها رو به من بدی. او پرسید از این کار چه فایده ای میکنی؟ گفت به زودی بهت میگم. نگهبان گفت اشکالی نداره و وزیر شروع کرد به فراهم کردن اسباب راحتی برای سگ‌ها، از دادن غذا و شستشوی اونا و غیره. ده روز گذشت و وقت اجرای حکم فرا رسید. دستور دادند که وزیر را جلوی سگ‌ها بیندازند. مطابق دستور عمل شد و خود پادشاه هم نظاره گر صحنه هست ولی با صحنه عجیبی روبرو شد و دید همه سگ ها به پای وزیر افتادند و تکان نمیخورند! پادشاه پرسید با این سگ ها چکار کردی؟ جواب داد 10 روز خدمت این ها را کردم و اونا فراموش نکردند ولی 10 سال خدمت شما را کردم و شما همه اینها را فراموش کردید. پادشاه سرش را پایین انداخت و دستور به آزادی او داد.

عشق یا ثروت یا موفقیت؟؟!!!

زنی از خونه بیرون اومد و سه پیرمرد رو با چهره های زیبا جلوی در دید. به اونا گفت من شما رو نمیشناسم ولی فکر میکنم گرسنه باشین، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم. آنها پرسیدند آیا شوهرتان خونه هست؟ زن گفت نه، او به دنبال کاری بیرون از خونه رفته. آنها گفتند پس ما نمیتونیم وارد شیم و منتظر میمونیم. عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد. شوهرش به او گفت برو به آنها بگو شوهرم اومده، بفرمائید داخل. زن بیرون رفت و اونارو به خونه دعوت کرد. آنها گفتند ما با هم داخل خانه نمیشیم. زن با تعجب پرسید چرا!؟ یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت نام او ثروت هست. و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت نام او موفقیت هست. و نام من هم عشق هست، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما بشیم. زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا رو تعریف کرد. شوهـر گفت چه خوب، ثـروت رو دعوت کنیم تا خونمون پر از ثروت بشه. ولی همسرش مخالفت کرد و گفت چرا موفقیت رو دعوت نکنیم؟ فرزند خانه که سخنان آنها را میشنید، پیشنهاد کرد بذارید عشق رو دعوت کنیم تا خونه پر از عشق و محبت بشه. مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت کدام یک از شما عشق هستید؟ او مهمان ماست. عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید شما دیگه چرا میایید؟ پیرمردها با هم گفتند اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت میکردید، بقیه نمیومدن ولی هر جا که عشق هست ثروت و موفقیت هم هست!

فایده یا ضرر؟!!!! روغن پالم و مواد نگهدارنده!!!!

سلاااام بچه ها! شاید شما هم مقالات متناقضی از فوائد چای یا روغن پالم یا سایر مواد غذایی رو دیده باشین! اینو واسه این میگم که بدونین مواد نگهدارنده، هر چند همه گیر شده اما برای سلامتی مناسب نیستند. عده ای از کارشناسان و متخصصین، خواسته یا ناخواسته به دنبال منافع کارخانه داران و صنایع غذایی هستند و تحت سیطره سیستم علمی خاص تعریف شده اند و در راستای منافع عده ای خاص فعالیت میکنند این افراد در دریای مقالات سفارشی شناور هستند. مطمئنا ترویج مصرف یک محصول صنعتی جدید نیاز به فرهنگ سازی و تغییر باور ها داره به طور مثال وقتی دانه روغنی تازه ای تولید میشه و برای مردم ناشناخته است باید مردم را به مصرفش ترغیب کنند مانند ورود کانولا به ایران. روح غرب زده و مطلق گرایانه و تعصب نسبت به هر مقاله علمی دانشگاهی که از خارج کشور بیاید از علائم این عده هست. بدون توجه به سلامت واقعی غذاها و تغییر در ساختار واقعی غذا با توجیه علمی بودن فلان ماده مضر غذایی در فلان مقاله مصرف اونو به جامعه تحمیل میکنند.

مطلبی در مورد ژاپن!

بچه ها سلاااااااام! آخ جون بازم رسیدیم به سه شنبه! اینو با خوشحالیه تموم میگم که کمر هفته شکست و افتادیم تو سرازیری! آقا نظرتون چیه امروز و ﮔﺎﻫﯽ وقتای دیگه ﺧﻮﺩمونو ﺑﻪ ﮐﻮﭼﻪ ی ﻋﻠﯽ ﭼﭗ بزنیم؟! ﺗﻮﯼ ﮐﻮﭼﻪ ی ﻋﻠﯽ ﭼﭗ، نفس بکشیم و ﺭﺍﻩ ﺑﺮیم و ﺳﻮﺕ بزنیم! عشق کنیم! توی کوچه ی علی چپ سر به هوا شیم! آواز بخونیم، اونَم ازنوع کوچه بازاریش! بذاریم زندگی مون رنگی دیگه بگیره. بیخیال بایدها و نبایدها شیم و بیخیالِ قید و بندها شیم و بیخیالِ قاب و قالب ها! باور کنیم کوچه ی علی چَپَم برا خودش عالمی داره. بیخیال اونچه گذشت، بیایین به فردایی فکر کنیم که باید بسازیمش، روزایی که باید رقم بزنیم؛ کتاب بخونیم، درس بخونیم، نذاریم این ذهن بیچاره، گوشه تنِ مونن خاک بخوره. همین که یاد بگیریم، همین که بفهمیم همه چیز عوض میشه، حتی اگه خورشید کم جون باشه، حتی اگه نتابه، حتی اگه حالمون خوش نباشه، همین که میفهمیم، یعنی اینکه برنده ایم. فک میکنم بیشترِ انسانا عاشق شمردن مشکلاتشون هستن اما لذت هاشونو نمیشمورن!!! اگه اونارو هم میشمردند، همه میفهمیدن که هر کدوم به اندازه کافی از زندگی لذت برده اند. حواسمون باشه حسابای اصلی زندگیمونو فراموش نکنیم! برخی از این فراموشی ها، تحت هیچ شرایطی، قابل جبران نیستند؛ همیشه، حساب نعمت هامونو داشته باشیم، نه مصیبت هامونو. حساب داشته هامونو داشته باشیم، نه باخته هامونو. حساب دوستانمونو داشته باشیم، نه دشمنانمونو! و بالاخره حساب سلامتیمونو داشته باشیم، نه حسابِ سکه هامونو!!!  میدونین چیه؟! مطلبی از ژاپنیا خوندم که برام هم جدید بود شنیدنش و هم خیلی جالب! اینجا هم مینویسمشون که شما هم بخونین و فک میکنم ارزش خوندنو داره!
ﮊﺍﭘﻨﯽ ﻫﺎ ﺍﺻﻼً ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨ!
ﺗﻮﺭﻡ تو ﮊﺍﭘﻦ ﻣﻌﻤﻮﻟﻦ ﯾﺎ ﺻﻔﺮه ﯾﺎ منفی!
تو ژاپن خونه ﻭﯾﻼﯾﯽ ﺑﻪ ﻧﺪﺭﺕ ﭘﯿﺪﺍ میشه!
ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻣُﺮﺩﻥ تو ﮊﺍﭘﻦ، ﯾﮏ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭه!
ﺣﻘﻮﻕ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﻌﺎﺩﻝ ۷۵۰۰ ﺩﻻﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺩﺭ ماهه!
ﺷﮑﺴﺖ تو ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ ﺑﺮﺍﺑﺮ مرگه!
ﺗﻤوﻡ معلمهای ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﺧﺎﻧﻢ هستن ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﺑﭽﻪﻫﺎ دلسوز ترن!
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﮔﺮﯾﻪ میکنن!
خانوما تو ژاپن ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻋﻤﻮﻣﺎً ﮐﺎﺭ نمیکنن!
ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﺧﻮﺩشونو ﺑﻪ همسرانشون میدن ﻭ ﺍﺯ اونا ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺟﯽ میگیرن.
اﺯ ﺍﻭﻝ ﺗﺎ ﺳﻮﻡ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ، ﻫﯿﭻ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﯽ نداره!

تو ژاپن ...
ﯾﮏ:

ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﻣﻌﻠﻤﯿﻦ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ۱۵ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻧﺴﻠﯽ ﻣﺘﻮﺍﺿﻊ ﻭ ﺣﺮﯾﺺ ﺑﺮ ﻧﻈﺎﻓﺖ میشه.
ﺩﻭ:    
ﻫﺮ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﮊﺍﭘﻦ ﮐﻪ ﺳﮓ ﺩﺍﺷﺘﻪ باشه، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﯿﻒ ﻭ ﮐﯿﺴﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﻓﻀﻮﻻﺕ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ داره.
ﺣﺮﺻﺸﺎﻥ ﺑﺮ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﺭﺍ ﺳﺮﻟﻮﺣﻪ ﺍﺧﻼﻕ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ .
ﺳﻪ:
ﮐﺎﺭﮔﺮ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺘﮕﺮ ﺭﺍ  ﺍﯾﻨﺠﯿﻨﺮ (ﻣﻬﻨﺪﺱ) ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﻣﯽ ﻧﺎﻣﻨﺪ و ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ ۵ ﺍﻟﯽ ۸ ﻫﺰﺍﺭ ﺩلاﺮ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ میگیره ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺸﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺎﺕ ﮐﺘﺒﯽ ﻭ ﺷﻔﺎﻫﯽ ﺩﺍﺩ.
ﭼﻬﺎﺭ:
ﮊﺍﭘﻦ ﻫﯿﭻ منابع ﻃﺒﯿﻌﯽ نداره (ﻧﻔﺖ ﻭ ﮔﺎﺯ ﻭ ﺯﻏﺎﻝ ﺳﻨﮓ ﻭ ﻓﻮﻻﺩ ﻭ ﻣﺲ ﻭ ... ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ) ﻭ ﺳﺎﻻﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺻﺪﻫﺎ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﻗﺮﺍﺭ میگیره؛ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺸﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﺯ اینکه ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﻫﺎﯼ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺟﻬﺎﻥ باشه عقب بمونه.
ﭘﻨﺞ:
ﻫﯿﺮﻭﺷﯿﻤﺎ ﻓﻘﻂ ﻃﯽ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺗﻮﻧﺴﺖ، ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻫﯿﺮﻭﺷﯿﻤﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﻘﻮﻁ ﺑﻤﺐ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﯼ باز بگرده.
ﺷﺶ:
اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ تو ﻗﻄﺎﺭ، ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻭ تموم ﺍﻣﺎﮐﻦ ﺑﺴﺘﻪ ممنوعه ﻭ تو موبایلهاشون ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﮐﻠﻤﻪ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﯾﺎ (silent) ﺍﺯ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﺧﻼﻕ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪه.
ﻫﻔﺖ:
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﺩ ﺩﺭﺳﯽ ﺍﻭﻝ ﺗﺎ ﺷﺸﻢ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ (ﮔﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﺧﻼﻕ) هست ﮐﻪ ﺩﺭ اون ﺍﺧﻼﻕ ﻭ ﺷﯿﻮﻩ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺯﺵ میده.
ﻫﺸﺖ:
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮊﺍﭘﻦ ﺍﺯ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﭘﯿﺸﮑﺎﺭ ﻭ ﺧﺪﻣﻪ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ میان.
ﻧﻪ:
ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﺗﺎ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻧﺎﮐﺎﻣﯽ (ﻣﺮﺩﻭﺩ) ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ! ﭼﻮﻥ ﻫﺪﻑِ ﺗﺮﺑﯿﺖ، ﻧﻬﺎﺩﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﻭ ﺗﻠﻘﯿﻦ.
ﺩﻩ:
تو ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻧﯿﺎﺯ ﺧﻮﺩ ﻏﺬﺍ برمیداره ﻭ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ تو ﺑﺸﻘﺎﺏ شون ﭼﯿﺰﯼ نمیمونه و ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻭﺟﻮﺩ نداره.
ﯾﺎﺯﺩﻩ:
ﻣﯿﺎﻧﮕﯿﻦ تأخیرِ ﻗﻄﺎﺭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﻔﺖ ﺛﺎﻧﯿﻪ هست. مسئولینِ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪ، ﺑﺎﺑﺖ ﺍﯾﻦ ﺗﺎﺧﯿﺮ، ﻫﺮ ﺁﺧﺮ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ میکنن.
ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ وقتو میدونن ﻭ ﺑﺎ ﺩﻗﺘﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺑﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻫﺎ ﺣﺮﯾﺺ هستن.
ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ:
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ تو ﻣﺪﺍﺭﺱ ﻣﺴﻮﺍﮎ ﺧﻮﺩشونو ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺻﺮﻑ ﻏﺬﺍ دندوناشونو ﺗﻤﯿﺰ میکنن ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺳﯿﺰﺩﻩ:
ﻣﺪﯾﺮ ﻣﺪﺭﺳﻪ، ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺷﺪﻥ ﻏﺬﺍ، ﺍﺯ ﻏﺬﺍﯼ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ میخوره ﺗﺎ ﺍﺯ ﺳﻼﻣﺘﯽ اون ﻣﻄﻤﺌﻦ شه ﻭ اگه ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﭙﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ؟ میگه ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ، ﺁﯾﻨﺪﻩ ی ژاپن هستن.
بعله، ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮊﺍﭘﻦ ﮊﺍﭘﻦ ﺷﺪﻩ ، ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ. یکی از رمزها که فرهنگ ژاپنی ها رو تو مسیرِ پیشرفت نشون میده اینه که میگن نیازی به دشمنی و درگیری با دیگران نیست. با رشد و پیشرفت تو، دیگران خود به خود شکست می خورند. به دیگران کاری نداشته باش؛ کار خودت را درست انجام بده.

خوشبختی کجاس؟!!!

سلاااام بچه ها! خوبین؟ خوشین؟ کیفتون کوکه؟ خُب خدارو شکر. عرض به خدمت تون گاهی وقتا خوشبختی اونقد دم دستمونه که نمیبینیمش و حسش نمیکنیم! چایی که مادر برامون میریزه و میخوریم خودش خوشبختیه، دستای بزرگ و زبر بابا رو گرفتن خوشبختیه، خنده های کودکیمون، شیطنت ها، آهنگای نوجوونیمون همه شون خوشبختیه اما نمی بینیم و آروم از کنارشون میگذریم!!! چای رو به غر غر میخوریم که کمرنگ یا پر رنگه، سرد یا داغه، زور می زنیم تا دستمونو از دست بابا جدا کنیم و آسوده بدویم، گفتند ساکت، مردم خوابیدن و ما غر غر کردیم و توپمونو محکمتر به دیوار کوبیدیم، بعله خوشبختی رو ندیدیم یا شاید نخواستیم ببینیم اما حالا رفیق جونم، هر‌ کجا که هستی و هر چند سالت که هست، با تموم گرفتاریهای تموم نشدنی که همه مون داریم، بیایین همین امروز و فردا رو قدر بدونیم و خوشبختی های کوچیکمونو بشناسیم و بفهمیم و باور کنیم. برای بوییدن دامان مادر، که هنوز داریمش، برای بوسیدن دست پدر که هنوز نمیلرزه و هنوز هست، بهونه کنیم برای به آغوش کشیدن یک دوست.  رفیق جونم خوشبختی ها / مانا نیستند اما میشه تا هستند زندگیشون کرد و نفسشون کشید. یادمون باشه بزرگترین خوشبختی عشقه.

مطلبی در مورد تاریخچه دوچرخه تو ایران

سلام،صبح شنبه تون به نیکی و برکت و به خیر ایشالا. امروز شنبه، 25 اردیبهشت ماه 1395 و 7 شعبان 1437 و 14 می 2016. تبریک میگم به برو بچه هاى تیم استقلال خوزستان و مردم خون گرم خوزستان، مبارکتون باشه این قهرمانی و همچنین نایب قهرمانی هم مبارکه همه پرسپولیسیا. امروز میخوام یه مطلبی در مورد تاریخچه دوچرخه تو ایران براتون بذارم. زمانیکه دوچرخه به تهران اومد بعضی مردم به اوناییکه به این مرکب سوار میشدن بچه ی شیطان و تخم جن میگفتن و معتقد بودن  که راکبین از طرف شیاطین و پریان کمک میشن، چون به غیر از این کسی نمیتونه روی دو چرخه حرکت بکنه و دلیلشونم این بود که میگفتن مرکبی رو اگه کسی نگه نداره، خودش نمیتونه خودشو نگه داره پس اون مرکب چگونه میتونه یکی رو هم بالای خودش نشونده، و راه ببره؟! مخصوصاً که با سرعت یه آدم دونده، هم طی طریق میکرده و از هر طرف و سمت هم که میخواد میره و پیچ و خَم هم بخوره! پس این کار ممکن نیست مگر آنکه خود آن روروئک رو جنیان ساخته و راکبین اونها نیز بچۀ جن ها و شیطان ها باشند. چنانکه اولین باری که این مرکب به تهران آورده شد دو پسر بچۀ انگلیسی با شوارهای کوتاه تو میدون مشق اونارو به نمایش مردم گذاشتن. پیرها و سالمندانی که به تماشاشون رفتن بسم الله گویان و لاحول زنان و شگفت زده که گویی به تماشای غول و آل و پریزاد رفته اند برمیگشتن و اومدن دوچرخه رو یکی از علائم ظهور میگفتن. اولین دوچرخه سازی به معنای واقعیِ خود یعنی دوچرخه ای که هم کرایه و هم تعمیر اون بود، ده دوازده دکان بالاتر از شمس العماره قرار داشت و متعلق به حسین آقا شیخ بود. این حسین آقا با شهامتی غیر قابل انکار بر خلاف قدیمی ها که هر پدیدۀ تازه و نوظهوری رو تکفیر و تحریک میکردن، چند دستگاه از اونارو خریده و در اختیار مردم میذاشت و چون این وسیله به سرعت مورد استقبال نوجوانان و جوانان واقع شد، ارمنی ای بنام ادیک در اول خیابان منوچهری دکان دیگه ای دایر میکنه و کم کم دکانهای دیگه ای به اونا اضافه شدند و بدین ترتیب دوچرخه عمومیت پیدا کرد.

صبح روز زیبای پنجشنبه تون به خیر و شادی

به به! بازم رسیدیم به پنجشنبه و عشق و حال آخر هفته!!! امیدوارم این پبنجشنبه، جمعه هفته براتون خوب و خوش سپری بشه و حسابی بهتون خوش بگذره! عاقا فراموشتون نشه آزمونِ امروز!!! آزمون ورودی مدارس تیزهوشان یا استعدادای درخشان رو میگم یعنی همون علامه حلی ها، بعله همین امروز آزمونش برگزار میشه. میدونین فرزندِ من حوزه امتحانیش کجا افتاده؟  خیلی جالبه برام! افتاده دبیرستان دوران تحصیلیِ قدیمِ خودم یعنی دبیرستان شهید مطهری. همش یاد اون موقعا میوفتم و شیطونیا و دو دره بازیای اون زمان خودم و دوستام. یادش به خیر.


امروز


http://s7.picofile.com/file/8250912376/emrooz950223.JPG




داوطلبین آزمون ورودی مدارس تیزهوشان یا استعدادهای درخشان (همون علامه حلی ها) فردا امتحانه، یادتون نره!!!

بچه ها مجدداً سلاااام. ببخشین هی میرم و میام! آخه این موضوع مهمه. فقط اومدم یادآوری کنم واسه خونواده و خوده اونایی که فردا، آزمون ورودی مدارس تیزهوشان یا استعدادهای درخشان یا همون علامه حلی ها رو دارن. اگه یادتون باشه روز جمعه هفته پیش آزمونِ ورودی پایه هفتم متوسطه دوره اول دبیرستان ماندگار البرز سال تحصیلی 96-95 برگزار شد و من سر موقع رفتم امیررضا رو رسوندم اما وقتی برگشتم تو ماشین که منتظر بمونم تا آزمونش تموم شه، بعده شروع آزمون، خیلیارو دیدم که سراسیمه و گیج، داشتن تازه میومدن و بدتر از اون اینکه بعضیا هم آدرسِ حوزه رو اشتباه اومده بودن و حتی یه پسره 12 یا 13 ساله رو دیدم که اولاً خیلی دیر اومده بود تازشم دیر اومدن پیش کش، حوزشم دبیرستان البرز تو چهارراه کالج نبود بلکه بایس میرفت بلوار کشاورز به یه آدرسی که اصلاً بلد نبود کجاس!. نمیدونین اونجا، چه خبر بود از شلوغی!! اصاً ماشینا میلی متری هم حرکت نمیتونستن بکنن. حالا با این شرایط اون پسره چه جوری باید میرفت حوزه امتحانیش، والا نمیدونم! بنده خدا خودش رو داش میزد و فریاد میکشید و توجه هم نمیکرد به راهنماییهام و سایر کسایی که میخواستن کمکش کنن. خیلی ناراحت شدم براش و برا بقیه که دیر میومدن. پس یادتون نره فردا رأس ساعت 9 صبح امتحان شروع میشه و شما هم میبایست حداقل نیم ساعت قبل از آزمون اونجا حضور داشته باشین. همگی عزت زیاد.

یک تصمیم، برا تغییر یک سرنوشت کافیه!

بچه ها سلاااام! عرض به خدمت تون آیا اینو میدونستین که آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس رو داشت تا قبل از مردنش، آگهیِ فوتش رو بخونه! داستان از این قراره که زمانیکه برادر نوبل به نام لودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فکر کردن که نوبل معروف که مخترع دینامیت هست، مرده. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها رو می‌خوند با دیدن تیتر صفحه اول، میخکوب شد، تو تیتر روزنام نوشته شده بود آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مر‌گ آورترین سلاح بشری مرد! آلفرد، خیلی ناراحت شد و با خودش فکر کرد آیا خوبه که منو پس از مرگ این گونه بشناسن؟ سریع وصیت نامه ش رو اورد و جمله‌های بسیاری رو خط زد و اصلاح کرد و همچنین پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزه‌ای برای صلح و پیشرفت‌های صلح آمیز شه. امروزه نوبل رو نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزه‌های فیزیک و شیمی نوبل و ... میشناسیم. او امروز، هویت دیگری داره.

علم بهتره یا نفت؟!!!

امروز

http://s6.picofile.com/file/8250912318/emrooz950222.JPG

سلام به همگی و صبح زیبای چهارشنبه تون بخیر و شادی ایشالا. از خدا میخوام همگی مون روز خوبی در پیش رو داشته باشیم. بچه ها به نظرتون علم ﺑﻬﺘﺮه ﯾﺎ ﻧﻔﺖ؟ خیلی جالبه برام پاسخ به این سئوال. یه جایی خوندم که ﺗﺎﻳﻮﺍﻥ کشوری صخره ای و ﻟﻢ ﻳﺰﺭﻉ، تو دریایی ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺍﺝ طوفانی ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻨﺎﺑﻊ طبیعی برا زندگی کردنه. حتی برا ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺳﺎﺯش هم ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﭼﻴﻦ، ﺷﻦ ﻭ ﺭﻳﮓ ﻭﺍﺭﺩ کنه ﻭلی ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ این، تایوان، ﭼﻬﺎﺭﻣﻴﻦ ﺫﺧﺎﻳﺮ ﻛﻼﻥ مالی ﺩﻧﻴﺎ رو ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ داره. شما میدونین چرا؟ فکر کنم علتش این باشه که تو تایوان ﺑﻪ جای ﻛﻨﺪﻥ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺍﺳﺘﺨﺮﺍﺝ ﻫﺮ اونچه ﻛﻪ ﺑﺎﻻ میاد، ﺫﻫﻦ ﻭ ﺍﻓﻜﺎﺭ بیست و سه میلیونی مردم تایوانی رو به کاوش وادار میکنن و ﭼﻪ ﺯﻥ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺮﺩ استعدادشون و انرژی شون ﻭ ﻫﻮﺵ ﻭ ﺫﻛﺎﻭﺕ شونو توی این راه خرج میکنن. اگه این موارد که از اینترنت رو خوندم و نوشتم درست باشه، به نظرم تایوانی ها ﺧﻮﺷﺒﺨﺖﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻧﻴﺎ هستن. اونا که ﻧﻪ ﻧﻔﺖ دارن و ﻧﻪ ﺳﻨﮓﺁﻫﻦ و ﻧﻪ ﺟﻨﮕﻞ و ‌ ﻧﻪ ﺍﻟﻤﺎﺱ و ﻧﻪ ﻃﻼ ‌و ﻓﻘﻂ ﻣﻘﺪﺍﺭ کمی ﺫﺧﺎﻳﺮ ﺫﻏﺎﻝ ﺳﻨﮓ ﻭ ﮔﺎﺯ طبیعی دارن، پس ﭼﻄﻮﺭ ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ خوشبختن؟ به نظرم علتش اینه ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓِ ﺗﻘﻮﻳﺖ کردنِ مهارتها شونو ﺗﻮﺳﻌﻪ دادن؛ کاری ﻛﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺛﺎﺑﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﺎ ارزشترین ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻨﺒﻊ ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ واقعی تو جهانه.

رییس جدید صدا و سیما انتخاب شد

سلاااام به همگی! اعیاد شعبانیه رو حضور همگی تبریک و تهنیت عرض میکنم.

امروز:
http://s7.picofile.com/file/8250781068/emrooz950221.JPG

دکتر عبدالعلی علی عسگری به مدت یک سال به سمت ریاست سازمان صدا و سیما منصوب شد

http://s6.picofile.com/file/8250779768/sedasima.jpg

دیروز یادداشتی از حجت الاسلام محمد زایری در مورد تغییر رییس سازمان صدا و سیما با تیترِ بن بست سرافراز منتشر شده که اونو واسه تون میذارم ببینین. و اما یادداشت، هزار و چند صد سال قبل امیر مؤمنان چهار نکته را به عنوان دلایل فروپاشی سازمان ها و نظام ها و مدیریت ها مطرح فرمودند، یکی اش این بود که افراد لایق و توانمند را کنار میگذارند و افراد نامناسب را به جای آنها کار می گمارند! چرا؟ چون مثلا پیراهن آستین کوتاه پوشیده اند یا به آقای خاتمی فحش نمی دهند! این همه در این سالها عقلایی بوده اند که در باره روند افت و کاهش اقبال مخاطبان به صدا و سیما حرف حساب زده اند، اما چرا به کارشناسان دلسوز اعتماد نمیکنیم ؟ کسانی که بر اساس اصول عقلانی، ضوابط منطقی، قواعد حرفه ای و ... عملکرد غلط و سیاست گذاری های نادرست را می بینند و تذکر می دهند و در مورد مدیریت صدا و سیما مفصل در این ماهها سخن گفته و راهنمایی کرده اند ، چرا فکر می کنیم باید چرخ را از اول اختراع کنیم؟ جواب را هم من می دانم و هم شما! ولی آیا کسی می داند هزینه تصمیمات غیر صحیح آقای سرافراز در مدت تصدی این مسؤولیت برای نظام، صداوسیما، رهبر معظم انقلاب و ... چه قدر بوده؟ آنهم در شرایط جولان شبکه های ماهواره ای؟ واقعا بابت ماجرای آقای سرافراز متأسفم (هر چند ارادتی به ایشان نداشتم) ولی چرا بن بست؟ زیرا از اول انتخاب درست نبود! از من می پرسید چه کسی باید انتخاب میشد؟ می گویم با این مدل هیچ کس نمی تواند مشکل را حل کند زیرا مسأله و مشکل از ساختار است نه افراد، یعنی آقای سرافراز که سهل است ، خود آقای ضرغامی و لاریجانی هم اگر برگردند همچنان در بن بست خواهند بود! و تا ساختار موجود تغییر اساسی نکند هیچ چیزی عوض نمی شود!چون ساختارها را در کشور طوری طراحی کرده ایم که کادرسازی نمی کنند، به نخبه پروری اهمیت نمی دهند و تا ساختار موجود تغییر اساسی نکند هیچ چیزی عوض نمی شود!دو نکته دیگر حدیث امام علی علیه السلام اتفاقا به ساختار اشاره می کند: رها کردن ریشه ها و چسبیدن به شاخ و برگ های کم اهمیت تر ! البته تغییر در مدیریت یک ساله صدا و سیما برای کشور یک درس بزرگ دیگر نیز دارد و آن اینکه رهبری امانتی را به فردی میسپارند و در کنار هدایت نظارت هم میکنند. اگر فرد مسئول ناتوان از ادای امانت باشد رهبری اغماض و ملاحظه نمیکنند و این شیوه برای همه باید هم درس آموز باشد و هم الگو.

خبرای ناراحت کننده از روستای خان طومان

سلام بچه ها! چند روزی هستش که خبرایی در خصوص روستایی در منطقه جبل سمعان در استان حلب سوریه به نام خان طومان منتشر شده و خبرایی هم که پخش شده، خبرای ناراحت کننده ای هست و خبرِ پرواز ملکوتی چندین تن از عزیزانمون رو شنیدم. نظرم اینه که کسانیکه اینجور اخبار رو انتشار میدن اگه اطلاعات دقیق پیرامون این موضوع ندارن، نمک روی زخم بقیه نپاشن. فک میکنم اینجور موقع ها سکوت بهترین کار باشه. به حضورتون عرض کنم که به نظرم این شهدا، کسانی هستند که از جونشون گذشتن و نترسیدن از قضاوتای اهل دنیا و با خداشون معامله کردن و بر سر ایمان و اعتقاد شون جان باختند. به نظر من شاید ما با هم دیگه اختلاف سلیقه داشته باشیم و شاید کمی افکارمون با هم فرق داشته باشه اما قلبامون وقتی با عشق بزنه، تفاوت هامون فراموش میشه و دلهامون بهم نزدیک میشه و روحمون با هم به ملکوت سفر میکنه. بله اینجا شهر منه، اینجا کشور منه، اینجا خونه منه، اینان برادران من هستن و من داغدار پرواز آسمونی اونا هستم، این شهر بزرگ که تو خودش برادرا و خواهرام رو جای داده با تموم ماجراهای تلخ و شیرینش، مکان امنی برای زندگی هست و من برا سلامتی و بازگشت دلیران دور از وطن دعا میکنم و برا نجات بشر از جهل و تباهی دعا میکنم. بیایین برا همدیگه دعا کنیم، که خدا به مهر خودش پناهمون بده و نفاق و خصم رو از ما دور کنه، آمین ای پروردگار مهربان.


http://s6.picofile.com/file/8250747026/khantooman.jpg


شهید محمد بلباسی شهید مازندرانیِ خان طومان به همراه فرزندانش حسن ، مهدی و فاطمه
http://s7.picofile.com/file/8250626884/shahidbalbasi.jpg

شناخت انسان خوب

شاگردی از استادش پرسید خواهش میکنم به من بگو از کجا میتونم یه انسان خوب رو تشخیص بدم؟ استاد بهش گفت تو نمیتونی از روی سخنان یک فرد تشخیص بدی که او یک انسان خوب هست، حتی از ظاهر او هم نمیتوان به این شناخت رسید اما میتونی از فضایی که در حضور او به وجود میاد، اونو بشناسی، چونکه هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کنه که با روحش سازگاری نداشته باشه.

نظر یه فوق تخصص کودکان در خصوص افزودن هرگونه دارو به نوشیدنیهای کودکان

عرض به خدمت تون این مطلب رو یک فوق تخصص کودکان ارائه  کرده و گفته که همه بایستی بهش توجه کنن و  اینها مطالب مهمیه که حقیقت دارن! مامان ها و خانم ها حتما بطور ویژه بخونن. مادری میخواست چهار فرزند کوچکش زودتر بخوابن تا برا جشن روز عید فردا، صبح زود بیدار بشن. به ذهنش اومد که داروی سرفه و شربت به اونا بده تا زودتر بخوابن. او دارو رو تو شیر بچه ها ریخت و به همه اونا یک استکان داد و اونها هم خوردند. پدر از کار رسید و جرعه ای از شیر رو نوشید که شکمش درد گرفت، یه دفعه به یاد بچه هاش افتاد. از زن پرسید آیا بچه ها هم از این شیر خوردن؟  مادر گفت بله ، مرد فورا نزد بچه هاش رفت و هرچی خواست بیدارشون کنه ولی بیدار نشدن. از بیمارستان آمبولانس خواست اما دیگه دیر شده بود. بعد از بررسی معلوم شد که با افزودن داروی سرفه به شیر، شیر به ماده ای کشنده تبدیل میشه، بعد از این جریان ناگوار تا به امروز مادر در حالتی روانی قرار داره و دیگران براش تاسف میخورن که ناخواسته و با دستان مادری خودش فرزندانش رو به کشتن داده. نکته خیلی مهم اینکه از اضافه کردن هر نوع دارویی به نوشیدنیهای اطفال بپرهیزید چون برخی از آنها به سمی کشنده تبدیل میشوند. قابل توجه خانومایی که مایه کتلت یا ماکارونی و یا هرگونه مایه غذایی دیگه رو تو یخچال یا فریزر نگهداری میکنن، دیگه این کارو نکنین!!! طبق تجربه یکی از دوستانم، دیده شده هرگونه گوشت قرمز یا سفیدی که همراه پیاز در یخچال و یا حتی فریزر نگهداری میشود در مدت زمانی کوتاه ( کمتر از دو هفته در فریزر و سه روز در یخچال) کرم هایی بوجود می آیند که این کرم ها در دمای منفی صفر نیز رشد میکنند و عامل رشدشان همان پیاز است!!!!  اگه کسی دگزا متازون تزریق کنه بدنش تا شش ماه کلسیم جذب نمیکنه! کافیه یه نفر در سال دو بار دگزا متازون تزریق کنه، این یعنی پوکی استخوان در جوانی!!!! ولی دکترهای ایرانی بدون توجه به عوارض بالای این دارو، حتی در بیماریهای ساده مثل سرماخوردگی هم این دارو را تجویز میکنن! برا نوزادان سیستم ایمنی بدن نوزاد از بین میره.