پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک
پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

ناملایمات !!!

هم موسم بهار طرب خیز بگذرد

هم فصل ناملایم پاییز بگذرد

گر نا ملایمی به تو کرد از قـضا

خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد 

 

من روزه ام را از روی هوس نشکستم!!

عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست! پرسیدند کجا میروی؟ گفت : می روم با آتش بهشت را بسوزانم و با آب جهنم را خاموش کنم تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به خودش بپرستند و نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم!!!!!!

بچه ها سلام! میخوام براتون داستان واقعی رو تعریف کنم که اگه تا تهش رو بخونین مو به تنتون سیخ میشه! حتماً تا انتها بخونیدش! بچه ها همه می دونین که بیماری جزام ذره ذره گوشت و تن را می خوره و یهو می بینید که یکی یک طرف از صورتش کاملا ریخته و نه لپ داره نه گونه و از بیرون صورت دندوناش معلومه یا یک تیکه از استخوان دستشون معلومه و گوشتاش همه ریخته. بیمارای جزامی چهره های خیلی خیلی دردناکی دارند! طوری هستش که هر کسی نمی تونه بهشون نگاه کنه. الان این افراد خیلی کم شدن و جلو این بیماری داره گرفته میشه. یه دهکده ای هستش نزدیک تبریز که اون ادمها را توش نگه داری می کنن. باورتون میشه وقتی در خواست دادن برای این که چند تا پرستار استخدام کنن تا به اونها غذا بده هیچ کس حاظر نشد. البته خیلی ها اومدند تا کار کنند ولی وقتی از نزدیک اون جا را دیدن همه جا زدن. در خواست جهانی هم دادن و چند تا راهبه از فرانسه و ایتالیا بلند شدند اومدند واسه پرستاری از این ادما! دارم میگم چند تا راهبه!!! اون هم از کشور های دیگه!. به هر حال داستان از اون جایی شروع میشه که ظهر یکی از روزهای رمضان بود و حسین حلاج همیشه برای جزامی ها غذا می برده و اون روز هم داشت از خرابه ای که بیماران جزامی توش زندگی می کردن می گذشت ، جزامی ها داشتند ناهار می خوردند ، ناهار که چه عرض کنم؟!  ته مونده ی غذاهای دیگران و چیزهایی که تو آشغال ها پیدا کرده بودن و چند تیکه نون. یکی از اون ها بلند میشه به حلاج می گه: بفرما ناهار!!

- مزاحم نیستم؟
-
نه بفرمایین.

حسین حلاج میشینه پای سفره. یکی از جزامی ها رو میکنه و بهش می گه: تو چه جوریه که از ما نمی ترسی؟ دوستای تو حتی چندششون می شه از کنار ما رد شن. ولی تو الان ....   ، حلاج میگه: خُب اون ها الان روزه هستن برای همین این جا نمیاند تا دلشون هوس غذا نکنه.
-
پس تو که این همه عارفی و خدا پرستی چرا روزه نیستی؟!
-
نشد امروز روزه بگیرم دیگه.

حلاج دست به غذا ها می بره و چند لقمه می خوره. درست از همون غذا هایی که جزامی ها بهشون دست زده بودن. چند لقمه که می خوره بلند میشه و تشکر می کنه و می ره. موقع افطار که میشه منصور غذایی به دهنش می زاره و می گه: خدایا روزه من را قبول کن. یکی از دوستاش می گه: ولی ما تو را دیدیم که داشتی با جزامی ها ناهار می خوردی. حسین حلاج در جوابش می گه: اون خداست. روزه ی من برای خداست. اون می دونه که من اون چند لقمه غذا را از روی گرسنگی و هوس نخوردم. دل بنده اش را می شکستم روزه ام باطل می شد یا خوردن چند چند لقمه غذا؟؟؟                   

اعتراف دانشجویی!

عاقا قبول دارین ﻣﺮﺍﻗﺒﯽ ﮐﻪ ﺑﺸﯿﻨﻪ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻭ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﯿﺶ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﻪ مراقب نیستش؟!! بلکه ﮔﻠﯽ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸـته!!! خداییش سنگین نبود جمله؟ یه صلوات لطفاً !!

 

 

لذتی که در خوابیدن روی جزوه هست تو خوابیدن روی تختخواب نرم نیس!!!  

 

 

آقا آرزو به دل موندم سر جلسه امتحان یکی بهتر از خودم بشینه کنارم! ولی هر کسی نشسته تا حالا شوت تر و املت تر از خودم بوده! والا به خدااااا  .

 

 

عاقا همین الان حس درس خوندن بهم دست داد سریع پو شدم بسم الله گفتم و صدقه دادم! خدا رو شکر برطرف شد!!

 

 

عاقا دقت کردین هر چی شب امتحان دعا می کنیم که فردا امتحانو خوب بدیم فرداش صبح  ، راننده تاکسی یه آهنگی میزاره که کل دین و ایمونمون بره زیر سوال!!!!!!!

 

 

عاقا از پنج شنبه که امتحانام تموم شده سرعت اینترنت افتضاح شده! برنامه های تلویزون چرت شده! نه ورزش حال میده نه سیگار!  هیچکی پایه بیرون رفتن نیست! من یکی که موندم عجب دنیای عجیبیه واقعاًً!!

 

 به منظور مشاهده بقیه مطالب این پست به ادامه مطالب مراجعه کنین!!

ادامه مطلب ...

ملاکهای ازدواج از دید دکتر هلاکویی!!!

1- برابری

الف- در سن - اختلاف سن حداکثر 5 تا 7 سال.   ب- در زیبایی.   ج- عیبها را 10 تا 20 درصد بیشتر در نظر بگیرید.  چ- خوش بخت کسی ست که مردم او را بدتر از آنکه هست بدانند.  ح- بد بخت کسی ست که مردم او را بهتر از آنکه هست بدانند.

2-  شباهتها و تناسبها.

3-  برای همدیگر جذاب باشند - زیبایی عادی میشود ولی زشتی هرگز عادی نمیشود .

4- شباهت خانواده ها - ترکیب خانواده ها به هم بیایند.

5- پایگاه اجتماعی شبیه داشته باشید.

6- جهان بینی ها شبیه باشد Philosophy outlook -

7-  باورها و اعتقاد های مشابه - مذهب و فرهنگ .

8- وحدت در هدف و مسیر.

9- توانایی ارضای احتیاجات جسمی و روانی یکدیگر را داشته باشید.

10- میتوانید با هم ارتباط برقرار کنید - دنبال موضوع برای صحبت نمیگردید .

11- دانش نزدیک Knowledge -

الف- بین رهبر و رهرو حداکثر سی واحد تفاوت در هوش وجود دارد.   ب- در ازدواج حداکثر 15 واحد تفاوت.

12- عاقل باشید - دارای سیستم استدلال در مورد مسائل مختلف باشید .

13- وحدت نظر در روش پول در آوردن و خرج کردن.

الف- مسائل مالی را جدی بگیرید.   ب-  نگاه مشابه به پول.

14- اولویت بندی در زندگی مشابه داشته باشید.

- مثلا اول تحصیل بعد ورزش و .... .

15- راستگویی و صداقت.

- عشق بدترین راستها را بازگو میکند.

16- شباهت در فرایند تصمیم گیری - در خانواده چه کسی و چطور باید تصمیم بگیرد.

17- گذشته همدیگر را بدانید - کلیات نه جزئیات.

- انسانها اگر عوض نشوند کارهای گذشته خود را تکرار میکنند.

18- اتحاد نظر در مورد کودکان - تعداد بچه ها و نحوه بزرگ کردن آنها .

19- اتفاق نظر در مورد محل زندگی.

20- چگونگی ارتباط با دوستان و خانواده.

به یاد داشته باشید:

- موارد فوق در فاصله زمانی حداقل پانصد ساعت و در شش تا هجده ماه و فقط یک سوم آن میتواند تلفنی باشد.

-  با شک و دودلی ازدواج نکنید.

- اگر شب عروسی هم متوجه اشتباه شدید برگردید.

- بعضی مواقع با 2 تا 4 ساعت روان درمانی میتوان چراغ سبز یا قرمزی را مشخص کند که خیلی کمک میکند.

یکشنبه چهارم ماه مبارک رمضان!!!

 یکشنبه - ۳۱ خرداد ۱۳۹۴
الأحد - ٤ رمضان ١٤٣٦

Sunday - 2015 21 June

 

ای خدای گنجشک های مهربان! ای خدای شبنم های پاک! ای پروردگار. روز را با نام زیبای تو آغاز میکنم که نام تو بهترین آغاز هست! امروز یکشنبه تو را سوگندت میدهم به حق بالهای کبوترانی که هیچ گاه اسیر قفس نبوده اند و به حق صدای شکفتن گلها در سحر و آنان که دوستشان میداری که امروز سه حاجت مرا برآور و سه نعمت به من ارزانی بخش! سلامتی ، شادی و موفقیت.  و میدانم اینها را به من عطا خواهی کرد و تو مهربانتر از آنی که می پندارم. با تو شب یک نقطه ریزِ تاریک در دفتر هستی هست. آمین!!!!! سلام به همگی! صبح یکشنبه تون خوش و خرم! چه خبرها؟!  اوضاع و احوال زندگیتون بر وفق مرادتون هست ایشالا!؟  خُب خدا رو شکر! بچه ها امروز یکشنبه، به اسم امیرالمومنین علیه‌السلام و حضرت زهرا (س) ست. روایت شده که در این روز زیارت حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و زیارت حضرت زهراء (س) خوانده شه. ذکر این روز 100مرتبه یا ذَالجَلالِ و الاِکرام و به معنی ای صاحب شکوه و بزرگداشت هست. بچه ها هیچ دقت کردین حالا که مشق و درسامون و امتحانا تموم شده من هیچی واسه گفتن ندارم؟!! اون موقع بازم یه عکسی میگرفتیم و یه چیزی رو سوژه میکردم و در موردش مطلب می نوشتم! ولی حالا چی؟  هیچی ندارم! اما یه چیزی در مورد استاد دشتی بگم و اون اینکه تو پست اول صبح دیروزم ازش تعریف کردم و براش سوت کشیدیم اما یه سری از بچه ها خیلی ازش شاکی هستن! و هی با من تماس میگیرن و میگن اونقدرا هم باحال نیس که تو اینهمه ازش تعریف میکنی! چی بگم والا من که باهاش حال میکردم و نظر شخصیه خودم رو نوشتم. هر کسی هم از ایشون دلخوری اگه داره و ازش ناراجته میتونه تو قسمت نظرات درج کنه و من هم تاییدش میکنم الان دیگه ریشتونم پیشش گیر نیس و میتونین با خیال راحت از ایشون انتقاد کنین! مطمئن باشین خودشون میان و میبینن! فقط می بایستی وقتی اقدام به درج نظراتتون میکنین خودتونم معرفی کنین که من تایید کنم و در غیر اینصورت من از تایید اون کامنت معذورم! البته بببخشیدا! بالاخره عُرفش اینجوریاس دیگه ناراحت نشین لطفاً !! همتون مشتی هستین خداییش!!!!! اینو جدی میگم بچه ها دلم واسه تک تک تون تنگ شده!

برگرفته از : نوشته های آرش خیرآبادی

یادمه پیش از ازدواجم ، مدتی با همسرم همکار بودم. فضای کار باعث شده بود که او از شخصیت و اطلاعاتِ من خوشش بیاد. ناگفته هم نماند خودم بدم نمیومد که او این قدر شیفته ‌ی یک آدمِ فرا واقعی و به قولِ خودش «عجیب و غریب» شده! ما با هم ازدواج کردیم. سالِ اول را پشتِ سر گذاشتیم و مثلِ همه ‌ی زن و شوهرهای دیگه ، بالاخره یک روزی دعوای سختی با هم کردیم. تو اون دعوا چیزی از همسرم شنیدم که حالا بعد از جدایی ‌مون ، چراغِ راهِ آینده ‌ی رفتارهام شده: منو باش که خیال می‌ کردم تو چه آدمِ بزرگ و خاصی هستی! ولی می‌بینم الآن هیچ‌چی نیستی! یه آدمِ معمولی! امروز که دقت می ‌کنم ، می ‌بینم تقریبن همه‌ ی ما در طولِ زند‌گی ، به لحظه ‌یی می‌ رسیم که آدم ‌های خاص و افسانه یی‌مون  تبدیل به آدمی واقعی و معمولی می‌شن. و درست در همون لحظه ، اون آدمی که همیشه برا‌مون بُت بوده ، به طرزِ دهشتناکی خُرد و خاکشیر خواهد شد. ما اغلب دوست داریم از کسانی که خوش ‌مان میاد ، بُت درست کنیم و از آن‌ها «اَبَر انسان» بسازیم. و وقتی آن شخصیتِ ابر انسانی تبدیل به یک انسانِ عادی شد ، از او متنفر میشیم. واقعیت اونه که همه ، آدم‌های معمولی ‌یی هستند. حتا اونهایی که ما ابر انسان می‌پ نداریم هم وقتی دست ‌شویی می‌رن ، می‌گوزن ، وقتی می‌خوابن ، آبِ دهن‌ شان روی بالش می‌ ریزه ، اونها هم دچار اسهال و یبوست می‌شن ، می ‌ترسن ، دروغ می‌گن ، عرقِ‌ شون بوی گند می‌ده و دهن ‌شون سرِ صبح ، بوی خُسفه ‌ی خَر! بعدها که فرصتی شد تا به هنرجویانِ ادبیات و تآتر آموزش بدم ، احساس کردم هنرجویانم ناخواسته و از روی لطف ، دوست داشتن بگن که مربی ‌ی ما ، آدمِ خیلی عجیب و غریبه! اولین چاره‌ ی کار این بود که از اون ها بخوام «استاد» خطاب ‌ام نکنن. چون اصولن این لفظ برای منی که سطحِ علمی و آکادمیکِ لازم را ندارم ، عنوانِ اشتباهی هست. در قدم بعد ، سعی کردم به ‌شون نشون بدم که من هم مثلِ همه‌ ی آدم‌های دیگه ، نیازهای طبیعی ‌یی دارم. عصبانی می‌شم ، غمگین می‌شم ، گرسنه می‌شم ، می ‌شاشم ، دست و بال ‌ام درد می‌گیره و هزار و یک چیزِ دیگر که همه ‌ی آدم‌ها دارن. اما به نظرم ، دو چیز خیلی مهم هست که باید هر کس به خودش بگه و نذاره دیگران از او تصویری فرا انسانی و غیر واقعی بسازند: اول؛ احترام: حتا جلوی پای یک پسربچه‌ ی 7 ساله هم باید بلند شد و یا بعد از یک دخترِ 5 ساله از در عبور کرد. باید آن قدر به دیگران احترام گذاشت که بدانند نه تنها از تو چیزی کم ندارند که به مراتب از تو با ارزش ‌تر و مهم ‌ترند. و بعد ؛ راست‌گویی! به عقیده ‌ی من هیچ ارزشی و خصلتی بزرگ‌ت ر و انسانی ‌تر از راست‌ گویی نیست. اعترافِ به «ندانستن» و «نتوانستن» یکی از بزرگ ‌ترین سدهایی ست که ما در طولِ عمرمان باید از آن بگذریم. اطرافی‌ یان اگر بدانند که ما هم مثلِ همه‌ی آدم‌ های دیگر ، یک آدمِ با نیازهای عادی هستیم ، هرگز تصورشان از ما ، تصوری فرا واقعی نخواهد شد. این‌ها یی که گفتم ، فقط مخصوصِ هنرجو و مربی نیست. خیلی به کارِ عاشق و معشوق ‌ها هم می‌آید. به یک دل ‌داده‌ ی شیفته باید گفت: کسی که تو امروز در بهترین لباس و عطر و قیافه می‌بینی ، در خلوتش ، یک شامپانزه ی تمام‌ عیار می‌شود! تو با یک آدمِ معمولی طرفی ، نه یک ابر قهرمانِ سوپر استار!! همه‌ ی ما آدم‌ ایم. آدم‌های خیلی معمولی!!!!!!!!!

خاطره شخصی یه نفر که شما نمیشناسیدش!!

بچه ها سلاااام! عاقا چه حالی میداد این یه ماهه رو رییس جمهور قبلی برمی گشت و ساعت اداره ها رو میکرد ساعت 9:00 تا 13:00 بعدش ماه رمضون که تموم میشد دوباره دولت رو تحویل میداد! اصلاً میشه من از همین جا عید سعید فطر رو بهتون تبریک بگم تموم شه ؟؟؟!!!!!!! ولش کن بابا! عاقا یه ماجرایی رو براتون تعریف میکنم!!! بچه ها تو این ماجرایی که میخوام برا‌تون تعریف کنم اسامی آدم‌های درگیر در موضوع اورده نشده و در گفت ‌و گویی هم که می‌خونید یک ‌جا مضمونِ جمله ‌ی گوینده به خاطرم مونده ولی باقی گفت ‌و گو عین اتفاقیه که افتاده: سالِ گذشته ، برای استخدام در یکی از اداراتِ دولتی ، به جلسه ‌ی گزینش دعوت شدم. وقتی به اتاقِ دایره‌ ی گزینش رسیدم ، مردِ مسنی را دیدم با چهره ‌یی که همه‌ ی گزینشی ‌ها دارند. جلسه با تأخیرِ نیم ‌ساعته‌ یی شروع شد. منتظر موندم تا ناهارش را جلوی من بخوره. بعد که تموم شد ، کاغذهایی را از کشوی میزش درآورد که مشخص بود قبلن توسطِ بازرس ‌های گزینش پُر شده. همان سوالایی که از در و هم‌ سایه و دوست و آشنا می ‌پرسند. کاغذها را جلواش گذاشت. اول سوال ‌های شرعی را پرسید ، بعد رفت سراغِ اعتقادات و رفتارهام. آخرین راه ‌پیمایی ‌یی که رفتی ، کی بوده؟ تا به حال راه ‌پیمایی نرفتم. هیچ‌وقت. چرا؟ چون توی خونه که هستم ، آدمِ مفیدتری‌ ام. یعنی نماز جمعه و جماعت هم نمیری؟ خیر. نرفتم. حتا یک بار. با تعجب به کاغذها نگاهی انداخت و دوباره پرسید: هیچ وقت مسجد نرفتی؟ برای مجلسِ ختمِ دوستان و اقوام رفتم. ولی برای خوندنِ نماز ، هیچ‌وقت. باز کاغذها را زیر و رو کرد. دلش تاب نیورد و پرسید: اما کسایی که گفتن شما رو هر روز توی مسجد می‌بینن ، آدم‌های دروغ‌گویی نیستن. مثلن؟ اسم نبرد. شغل‌ها و سِمَت ‌هاشون رو گفت. همه از مسولین یا دوروبری‌ های مسوولینِ مسجد و بسیجِ محل بودند. دورادور می‌شناختم‌شون. گفتم: دوستان لطف کردن. حتمن فرض‌شون این بوده که بنده به دروغ می‌گم آدمِ مسجد رویی هستم. ولی این‌جور نون‌ها از گلوم پایین نمی‌ره!! لقمه نانی که از ناهارش مانده بود را خورد و باز پرسید: بعضی از کسایی که گفتن شما رو مرتب توی نماز جمعه دیدن ، بنده شخصن می‌شناسم. اهلِ دروغ نیستن. اگه نماز جمعه یا جماعت میرین ، راست‌شو بگین. ریا نمی‌شه. نقل به مضمون. خندیدم: دروغ نمی‌گم ؛ قربان!... هیچ ‌وقت نرفتم. بعدها که با دوستانِ مسجد رُوْ و در و همسایه برخورد می‌کردم ، می‌شنیدم چنان از من تعریف کرده‌اند که انگار اویسِ قَرَنی یا سلمان پارسی بغل دست ‌شان زندگی می‌کنه! در این روزهای ماهِ رمضان که مسایلِ دینی برای خیلی‌ها مهم می‌شه ، تجربه ی خودم رو به عنوانِ یک آدمِ ساده ، خدمتِ دوستان عرض می‌کنم: من نه شهره به دین ‌داری ‌ام ، نه ریخت و قیافه‌ام به بچه ‌مؤمن ‌ها می‌خوره. نه یک رکعت نماز جلوی کسی خوانده‌ام ، نه یک‌خط قرآن کسی از من شنیده. نه دینِ کسی را مسخره کردم ، نه سعی کردم کسی را از دین به در کنم. از هر مسلکی ، بهترین دوستان رو دارم و سوگند می‌خورم خوش‌ ترین روزم آن روزی ست که لبخندِ اطرافیانم‌ را ببینم. سعی می‌کنم کم‌ تر دروغ بگم. ولو به قیمتِ بی ‌آبرویی ‌ی خودم ، حاضر نیستم دلِ کسی را بشکونم یا احترامِ کسی را زیرِ پا بگذارم. هرچه هستم برای خودم هستم. به عقیده‌ی من ، فرقی نمی‌کنه که ما مؤمنیم یا نه؟ دین داریم ، یا نه؟ مهم اونه که وقتی پای آبرو و اعتبارِ ما وسط بیاد ، حتا مؤمن ‌های شیش ‌آتشه حاضر شن برای دفاع ازمون دروغ بگند. معتقدم در قاموسِ آدمیّت فقط سه چیز مهمه: راست‌گویی ، خوش ‌پیمانی و احترامِ دیگران. همین! ضمنن ، تو اون جلسه‌ ی چهار ساعته از تمامِ زیر و زبرِ زنده‌گی ‌ام سوال شد. و من عینِ حقیقت را گفتم با علمِ به این که هرگز پذیرفته نخواهم شد. اما می‌دونید بعدش چه جوابی اومد؟ استخدام شود!!! 

یک شعر خوب!!!!!

یک روز مجبوری بفهمی عشق ، بازی نیست

اینکه یکی می افتد از پا ، صحنه سازی نیست

جفتی که عشقت را رگارگ توی خون دارد ،

حق ش تحمل کردن عشق ِ موازی نیست !

اینکه یکی تن داده به زخم و نمی میرد ،

چیزی شبیه ژست های اعتراضی نیست !

یعنی جنون سر رفته از صبرش ، که تسلیم است

یعنی ازین تشریح ِ دائم ، هیچ راضی نیست

الکل برای شستشوی زخمها خوب است

درمان زخم ِ دل بغیر از کشف ِ "رازی " نیست

دارم شبیهت می شوم ! سرد و دم ِ دستی !

از شعله تا خاکسترش راه درازی نیست

چیزی برای باختن باقی نمی ماند

وقتی" وفاداری " بجز لفظ ِ مجازی نیست

قانون ِ دیجیتالی ِ تنظیم با بازار !

به "عدل " ، این سنگ ِ ترازو هم نیازی نیست

شنبه پس از امتحانا!!!

سلام بچه ها جون. خوبید؟ آخر هفته خوش گذشت؟! مثل همیشه یه هفته ی شاد و پر از سلامتی براتون از خدا میخوام. این یکی دو روزه خیلی گرفتار بودم و نشد بیام و چیزی بنویسم. اگه بدونید دلم چقدر براتون تنگ شده!! برا همین امروز از اول وقت شروع کردم به نوشتن که جبران مافات کنم! امروز :شنبه - ۳۰ خرداد ۱۳۹۴  مصادف هست با السبت - ٣ رمضان ١٤٣٦  و  برابر  با   Saturday - 2015   20 June . شنبه، به اسم رسول خدا (ص)است. روایت شده که در این روز زیارت حضرت رسول الله، صلی الله علیه و آله  خوانده شود.  ذکر این روز 100مرتبه  « یارب العالمین » و به معنی ای پروردگار جهانیان هست. بچه ها امتحان روز پنج شنبه رو یادتونه؟!! به نظرتون یه جورایی با بقیه ایام امتحان فرق نداشت ؟؟؟!!! به نظر من که تموم برگزارکنندگان یه جورایی مهربون تر به نظر میومدن این طور نیس ؟؟ حتی آقای گنجی هم مثل روزهای قبل گیر نبود!  نمیدونم شاید به نظر من اینجوری اومده اما توی کلاس ما که زیاد اومد و موند و خیلی ها هم کاراشون مشکوک بود اما همین حرکات و حتی ساده تر از اینارو گنجی روزای قبل یادمه که واکنش نشون میداد! آقا ولش کن خدارو شکر روز آخر امتحانا هم به خوبی و خوشی تموم شد و رفت پیِ کارش! راستی اون موضوعی هم که برا من روز چهارشنبه سر امتحان کنترل پروژه پیش اومده بود به خیر و خوشی تموم شد! خداییش استاد عادل دشتی تک هست و مشابه عمراَ داشته باشه! خیلی مرد شریف و فهمیده و با شخصیتی هست! ایشالا که خودش و خانوادش در کنار هم همیشه خوب و خوش باشند. پیشنهاد میکنم ترمای بعد اگه درسی داشتین که استاد دشتی هم اون رو ارائه داده بود حتماَ تا ظرفیتاش پر نشده بود سریع انتخاب واحد کنین! این رو از من داشته باشین به عنوان یادگاری ضرر نمیکنید. صلواتی برای سلامتیش و همچنین سلامتی خانوادش هدیه کنین بعدش هم یه دست و سوت و هورررررررااااا به افتخارشون!!!!!!!  استاد دمت گرم. خیلی دوست داشتم صحنه های سر امتحان رو شکار کنم و عکس بگیرم چون در طول امتحانا شاهد خیلی صحنه های جالب بودم و یه عکسای بسیار توپ با خاطره های خوب تر میتونستم از توشون خارج کنم اما پیش خودم گفتم که ممکنه باعث اعتراض و کشوندن موضوع به حاشیه بشه و برا همین از این حرکت خودداری کردم! خیلی دوست داشتم از تک تک مراقبا و اساتید و همچنین شما دوستانم تصاویری بگیرم اما نشد دیگه!! قبول کنین خیلی با مزه میشد! بچه ها زیبا نگاه کنین همش ایراد نگیرین و نگین عکس نگیر و از این جور کارا! دید شما به این قضیه خیلی مهمه!  یه جایی از خاطرات نلسون ماندلا خوندم که گفته بود فرق من و زندانبانم را میدانی؟! زمانی که پنجره کوچک سلولم را باز می کند او تاریکی و غم را می بیند و من روشنایی و امید را. خداییش خیلی معنی داره به نظرتون اینطور نیس؟!!!!  بچه ها از علامه دهخدا این مطلب رو براتون بعنوان یادگاری درج میکنم و امیدوارم که بپسندین!  گویند درعصر سلیمان نبى ، پرنده اى براى نوشیدن آب به سمت برکه اى پرواز کرد ، اما چند کودک را بر سر برکه دید ، پس آنقدر انتظار کشید تا کودکان از آن برکه متفرق شدند. همینکه قصد فرود بسوى برکه را کرد ، این بار مردى را با محاسن بلند و آراسته دید که براى نوشیدن آب به ان برکه مراجعه نمود. پرنده با خود اندیشید که این مردى با وقار و نیکوست و از سوى او آزارى به من متصور نیست. پس نزدیک شد ولی آن مرد سنگى بسویش پرتاب کرد و چشم پرنده معیوب و نابینا شد. شکایت نزد سلیمان برد. پیامبر آن مرد را احضار کرد محاکمه و به قصاص محکوم نمود و دستور به کور کردن چشم داد. آن پرنده به حکم صادره اعتراض کرد و گفت: "چشم این مرد هیچ آزارى به من نرسانده ، بلکه ریش او بود که مرا فریب داد! و گمان بردم که از سوى او ایمنم پس به عدالت نزدیکتر است اگر محاسنش را بتراشید تا دیگران مثل من فریب ریش او را نخورند. بچه ها اینم میگم و قول میدم آخریشه این یکی ام بخونین بعدش برید باشه!!! دمتون گرم. دوست دارم حالا که با هم از طریق به قول وایبریا یونی آشنا شدیم خداییش بیاین "باهم" بودنهامون را قدر بدونیم. فروغ فرخزاد میگه: در حیرتم از خلقت آب ، اگر با درخت همنشین شود ، آن را شکوفا میکند. اگر با آتش تماس بگیرد ، آنرا خاموش میکند. اگر با نا پاکی ها برخورد کند ، آن را تمیز میکند. اگر با آرد هم آغوش شود ، آن را آماده طبخ میکند. اگر با خورشید متفق شود ، رنگین کمان ایجاد میشود. ولی اگر تنها بماند ، رفته رفته گند آب میگردد. دل ما نیز بسان آب هستش ، وقتی با دیگران هست زنده و تاثیر پذیره و در تنهایی مرده و گرفته هست. ببخشید پر حرفی کردم و این پست تبدیل به طومار شد. همون اولش گفتم که به جبران کم کاریم تو این چند روزه میخواست جبران کنم. دم همتون گرم و اگه روزه میگیرین نماز روزه هاتون قبول و در هر صورت ایشالا خوب و خوش باشین!!! 

 

عاقا اینم جمله آخر این پست از من یادگاری داشته باشین:  

بـــــــدترین کـــــــاری که یه نفــــــر می تــــــونه با دلت بکنــــــه اینــــــــه کــــــــه باعــــــــث بشــــــه دیگـــــــــه ذوق نکنــــــی از بــــــودن هیچـــــــکس!!!!!! 

 

سلام بر ماه رمضان!!

بچه ها سلاااام! به روز پنج شنبه و عشق و حال آخر هفته خوش اومدین. ایشالا که کل روزهای هفته براتون به خوبی سپری شده باشه و بقیه شم براتون پر از شادی باشه. بچه ها اینکه میگن رمضان ماه نزول قرآن هست میدونین یعنی چی؟ من الان خدمت تون میگم  البته نمیدونم درسته یا نه اما از یه این کاره اینار رو شنیدم و به خاطر سپردم و الانم که دارم برا شما بازگو میکنم! بچه ها جمله ماه رمضان ماه نزول قرآن هست به چهار صورت تفسیر شده که مهمترین و نزدیکترین تفسیر به این جمله ، نزول قرآن به آسمان دنیا هست و عبارت  آسمان دنیا نیز منظور همون قلب پاک پیامبر اسلام هست وبه این معنی هست که قرآن در شب قدر یکجا بر قلب پیامبر نازل شده که نام اون رو نزول دفعى هم مى گن. این به این معنى هست که قرآن دوبار نازل شده ، یه بار در شب قدر یکجا بر قلب پیامبر و یه بار هم قبل از اون و طی 23 سال به صورت تدریجى این عمل انجام شده.

سلام بر ماه رمضان! سلام بر ماهی که روزها بر اون فخر نمی فروشند و سرافرازی نمی کنند. سلام بر ماه سرفرازی و خاکساری روح و تن.  سلام بر ماه دستهای خواهش بر آستان نیایش. سلام بر ماه چشم های اشک بر پیشگاه خشیت خدا. سلام بر ماه صبوری مؤمنان صبور. سلام بر ماه راز و نماز. سلام بر ماه حاجات و مناجات. سلام بر ماه یقین. سلام بر ماه کتاب مبین. سلام بر ماه شور  و شوکت ایمان و روح رحمت رحمان. 

رمضان ماه میعاد هست و میعاد با معبود. رمضان ماه گذشتن و رسیدن و گذشتن از خویش و رسیدن به خویش. رمضان ماه شکیبایی تن و شادمانی جان.

اینم از جزوه های امتحان آخریمون که امروز برگزار میشه و ایشالا از شر امتحانا راحت میشیم و یه نفس راحت میکشیم. خداییش اسیر شده بودیم و همش اضطراب امتحان داشتیم! اصلاً این ایام یعنی ایام امتحانا یه جوری بودن و آدم همش فک میکنه که یه کار نا تموم داریم که بایستی انجامش بدیم و از یه طرف هم همش تو ذهنمون میگذره که نکنه یه اتفاقی بیوفته که نتونیم سر امتحان به موقع حاضر شیم و از این حرفا!!  خلاصه جزوه های درس بازاریابی الکترونیک که تاریخ برگزاریش تغییر کرده و از دوازدهم بعلت قطعی برق دانشگاه به امروز مؤکول شده بود رو میذارم که بردارین و ایشالا که این آخری رو هم طوری امتحان بدیم که همش ذوق تعریفش رو برا همدیگه داشته باشیم!!! 

 

 

  

 

دانلود کل جزوه با فرمت PDF درس بازاریابی الکترونیکی استاد دشتی 

 

********************

دانلود کل جزوه با فرمت Word درس بازاریابی الکترونیکی استاد دشتی

ربنای شجریان!

ویدئو قرائت دلنشین سوره یاسین!

بچه ها این ویدئو قرائت خیلی دلنشینی هست از قسمت هایی از سوره یاسین. خیلی قشنگه پیشنهاد میکنم دانلود کنید و ببینید!!

 

 

 

دانلود فایل تصویری قرائت بسیار زیبا از قسمت هایی از سوره یاسین

امروز و فردا امتحان میدیم و خلاص!

چهارشنبه - ۲۷ خرداد ۱۳۹۴
الأربعاء - ٢٩ شعبان ١٤٣٦
Wednesday - 2015 17 June 

سلام بچه هااااااااااااااااااااااااا! صبح تون بخیر. ایشالا که همگی خوب و خوش و سلامت باشید و ایام به کامتون. امروز کلی تعریفی دارم! (ای بترکی ناطقی که همیشه باید طومار بنویسی!). خب میدونید دیگه امتحان ارتباط با مشتری رد شده و منم یه فرصت طلایی پیدا میکنم بیام ور دل دوستای گلم و بشینیم به گپ و گفت! بچه ها همونطور که قبلاً هم چند بار اشاره کردم من از خیلی خیلی قدیم ها عاشق چهارشنبه ها بودم! یعنی روز محبوب من تو هفته چهارشنبه ست. نمیدونم چرا اما خیلی دوستش دارم! امروزم که چهارشنبه ست و من بسی شادم! (الکی خوش  که میگن منما!). اینم حتماً خبر دارین که کم کم داریم به یواش یواش نزدیک میشیم!!! بعله ماه مبارک رمضان خیلی خیلی بهمون نزدیک شده و ما هم یه جورایی داریم خودمونو آماده میکنیم که خیلی شیک و پیک و اتو کشیده مارو هم تحویل بگیره و ازمون دعوت کنه که مهمونش باشیم و در کنار مهمونای ویژه ش قرار بگیریم و شاید یه پارتی از این کَتُ و کلفتا پیدا کنیم که یه زمانی به دردمون بخورن!!! عاقا حواستون به منم باشه ها! درسته ما روزه نمیگیریم اما اونقدر هم کافر نیستیم که اگه برا افطاری دعوتمون کنین نیایم! پس منتظر تماستون تو ماه مبارک هستم یادتون نره ها!! آقا اجازه بدین یه ذره هم آبرو داری کنم که اگه یه غریبه هم اینجا سر زد حداقل دو تا کلام درست حسابی هم تو نوشته هام باشه! به بهونه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان پیشاپیش حلول این ماه بزرگ رو به شما دوستان و همکلاسیا و اساتید بزرگوارم تبریک میگم و امیدوارم مسلمانان جهان با الهام‏گیری از تعالیم عالیۀ اسلام و استمداد از درگاه مقدس الهی بتونند بر مشکلات و گرفتاریها و بخصوص دفع شرّ اجانب و اشرار از کشورهای اسلامی ، فایق اومده و عظمت از دست رفتۀ خود را باز یابند و  از پروردگار متعال درخواست می کنم که امنیت و آسایش براى همه مسلمانان و  میهمانانش رو فراهم کنه و آرزو میکنم ما هم توشه اى معنوى از این روزها هم براى تعالى روحمون و نزدیک شدن به خداوند متعال اندوخته کنیم.

آقا بریم سر صحبتای مربوط به درس و مشقامون! دیروز اونطوری که فک میکردم سوالای امتحان استاد خسرونیا راحت نبود و اون چیزی که اصلا فکرشو نمیکردم اتفاق افتاد!! چی؟ الان میگم! آقا همزمان همین درس رو بچه های استاد قهرمانی هم امتحان داشتن! همشون خوشحال از اینکه خوب امتحان دادن! آقا این استاد قهرمانی اصلاً قابل پیش بینی نیستا! همه میگفتن خیلی سخت گیره و میندازه ها و از این حرفا اما همه ما که با استاد خسرونیا داشتیم آویزون بودیم  و بچه های اونا خوشحال. حالا که گذشت و منم بد ندادم امتحان رو اما خیلی از بچه هامون خوب ظاهر نشدن! بچه ها امروز چهارشنبه، به اسم موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد علیهما ‌السلام  است، روایت شده در این روز زیارت چهار امام خوانده شود.  ذکر این روز 100 مرتبه «یا حَیّ یا قَیّوم» و به معنی ای زنده ، ای پاینده هست. به منظور پخش صوتی دعای این روز روی دکمه Play کلیک کنین!

 

اینم جزوه درس کنترول پروژه استاد عادل دشتی که امروز امتحان داریم: 

 

 دانلود جزوه کامل شده با فرمت PDF درس کنترل پروژه استاد دشتی

 

********************

دانلود جزوه کامل شده با فرمت Word درس کنترل پروژه استاد دشتی 

 

 

و اینم جزوه درس بازاریابی الکترونیکی استاد عادل دشتی که فردا امتحان داریم:  

 

 

دانلود جزوه کامل شده با فرمت PDF درس بازاریابی الکترونیکی استاد دشتی تا تاریخ 940301

 

********************

دانلود جزوه کامل شده با فرمت Word درس بازاریابی الکترونیکی استاد دشتی تا تاریخ 940301