پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک
پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

اسم اعظم!

میگن روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکایت کرد و از او خواستش تا اسم اعظم رو به او یاد بده چون شنیده بود کسی که اسم اعظم رو بدونه درمونده نمیشه و به تموم آرزوهاش میرسه. شیخ مدتی اونو سر گردوند و بعد به او میگه اسم اعظم از اسرار خلقت هست و نباید دست نا اهل بیوفته و ریاضت لازم داره و برا این کار به اون دستور پختن فرنی رو یاد داد و میگه اون رو پخته و بفروشه بصورتی که نه شاگرد بیاره و نه دستور پختش رو به کسی یاد بده. مرد کشک ساب میره و پاتیل و پیاله ای می‌خره و  شروع به پختن و فروختن فرنی می‌کنه و چون کار و بارش میگیره طمع میکنه و شاگردی میگیره و کار پختن رو به اون می‌سپوره. بعد از مدتی شاگرد میره بالا دست مرد کشک ساب مغازه ای باز می‌کنه و مشغول فرنی فروشی میشه به طوری که کار مرد کشک ساب کساد میشه. کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میره و با ناله و زاری طلب اسم اعظم رو میکنه شیخ چون از چند و چون کارش با خبر بود به اون میگه تو راز یک فرنی ‌پزی رو نتونستی حفظ کنی حالا می‌خوای راز اسم اعظم رو حفظ کنی؟ برو همون کشکت رو بساب.

قضیه دو قورت و نیمش هم باقیه!!!

وقتی حضرت سلیمان بعد از مرگ پدرش حضرت داود به رسالت و پادشاهی رسید از خدا خواستش که همه جهان و موجودات اون و همه زمین و زمان و عناصر چهارگانه و جن و پری رو به او ببخشه و چون حکومت جهان بر حضرت سلیمان قطعی شد روزی از خداوند خواست که اجازه بده تموم جاندارا رو به صرف یه وعده غذا دعوت کنه! خداوند او رو از این کار بازداشت و فرمود رزق و روزی تموم جانداران عالم با اوست و سلیمان از عهده این کار بر نخواهد اومد پس بهتر است زحمت خودش رو زیاد نکنه ولی سلیمان بر اصرار خود افزود و استدعای وی مورد قبول واقع شد و خداوند به همه موجودات زمین فرمان داد تا فلان روز به مهمونی بنده محبوبش برن و سلیمان هم بیدرنگ به افراد خود دستور دادش تا آماده تدارک طعام برای روز موعود بشن. وی در کنار دریا جایگاه وسیعی ساخت و افراد هم انواع غذاهای گوناگون رو در هفتصد هزار دیگ پختن و چون غذاها آماده شد سلیمان بر تخت زرینی نشست. آنگاه سلیمان فرمان داد تا همه موجودات جهان برای صرف غذا حاضر شن! ساعتی نگذشت که ماهی عظیم‌الجثه از دریا سر بر آورد و گفتش خدای تعالی امروز روزی مرا به تو حواله کرده بفرمایید تا سهم منو بدهن! سلیمان گفت این غذاها آماده هست مانعی وجود ندارد و هر چه می‌خواهی بخور. ماهی با یک حمله تموم غذاها و خوراکی‌های آماده شده رو بلعید و گفت یا سلیمان سیر نشدم غذا می‌خوام. سلیمان چشماش سیاهی رفت و گفت مگر رزق روزانه تو چقدره؟ این طعامی بود که برای تمام جانداران عالم مهیا کرده بودم. ماهی عظیم‌الجثه در حالی که از گرسنگی نای دم زدن نداشت به سلیمان گفت خداوند عالم روزی مرا روزی سه بار و هر دفعه سه قورت تعیین کرده است و الان من نیم قورت خورده ‌ام و دو قورت و نیم دیگر باقی مونده که سفره تو برچیده شد. سلیمان از این سخن مبهوت شده و به خدا گفت پروردگارا توبه کردم! به درستی که روزی دهنده خلق فقط تو هستی. برا همین وقتی فردی در ازای خطای نابخشودنی که از او سر زده نه تنها اظهار شرمندگی نمیکنه بلکه توقع نوازش و محبت هم داره لذا تو اینجور موارد میگن دو قورت و نیمش هم باقیه!

ماست مالی!!

زمان عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه چون قرار بود مهمونای مصری و همراهای عروس به وسیلۀ راه آهن جنوب تهران وارد شهر بشن برا همین از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارای تموم دهات طول راه و خونه های دهقانی مجاور خط آهن رو سفید کنن لذا تو یکی از دهاتای سر راه چون گچ در دسترس نبودش بخشدار اون منطقه دستور میده که با کشک و ماست که تو اون ده فراوون بود دیوارا رو موقتاً سفید کنن و برا همین از کدخدای دِه پول گرفتن و با خرید مقدار زیادی ماست همه دیوارا رو ماستمالی کردن. این کار مدتها موضوع اصلی شوخیای محافل و مجالس بود و در هم اکنون هم وقتی میخوان سر و ته کاری رو بهم بیارن و ظاهر قضایا رو به نحوی درست کنن به کار میره!!!

یا امام حسین علیه السلام!

صل الله علیک یا ابا عبدالله یا حسین!

سلام! صبح همگی به خیر و شادی ایشالا! خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟ عاقا میخوام امروز رو با نوشتن یه حکایت براتون شروع کنم نظرتون چیه؟!

مادر یه پسر هشت ساله فوت میکنه و پدرش با زن دیگه ای ازدواج میکنه! یه روز پدرش از اون میپرسه پسرم به نظرت فرق بین مادر اولی و مادر جدیدت چیه؟ پسر با معصومیت جواب میده مادر اولی م دروغگو بود اما مادر جدیدم راستگو هست! پدرش با تعجب میپرسه چطور؟ پسر میگه قبلاً هر وقت من با شیطونیام مادرم رو اذیت میکردم مادرم میگفت اگر اذیتش کنم از غذا خبری نیست اما من به شیطونیم ادامه میدادم اما با این حال وقت غذا منو صدا میکرد و بهم غذا میداد ولی حالا هر وقت شیطونی میکنم مادر جدیدم می‌گه اگر از اذیت کردن دست برندارم به من غذا نمیده و الان دو روز هست که من گرسنه‌ ام.

کانال تلگرام دانشگاه!

آدرس و لینک زیر ، کانال ارتباطی تلگرام دانشگاه به منظور دسترسی به اخبار و اطلاعیه ها هستش، این آدرس امروز بهم اس ام اس شده و احتمالاً برا شما هم اومده ولی اگه نیومده بدینوسیله در جریان قرار بگیرید.



https://telegram.me/unielmikarbordimobl


اینم اولین پیام که تو این گروه منتشر شده:


آرامش!

به اونهایی که عاشق شون نیستم خیلی مدیونم و احساس آسودگی خاطر میکنم! وقتی می بینم کس دیگه ای به اونها بیشتر نیاز داره و از اینکه خوابشون رو پریشون نمیکنم شاد هستم! آرامشی که با اونها احساس میکنم و آزادی یی که با اونها دارم ، عشق نه میتونه بهم بده و نه میتونه ازم بگیره!

فضیلت!!!

عاقا همه میتونن پولدار شن اما همه نمیتونن بخشنده باشن! پولداری یه مهارته اما بخشندگی یک فضیلت هست!

عاقا همه میتونن درس بخونن اما همه نمیتونن فهمیده بشن! باسوادی یه مهارته اما فهمیدگی یک فضیلت هست!

عاقا همه یاد میگیرن زندگی کنن اما همه نمیتونن زیبا زندگی کنن! زندگی یه عادته اما زیبا زندگی کردن یک فضیلته!

آزار نگاه نکردن!!

زنی سمت پلیس رفتش و به او گفت: ببخشین سرکار، اون مرده که اون گوشه وایساده منو آزار میده! پلیس گفتش: ولی خانم من مدتی هست که اونو زیر نظر دارم، او حتی به شما نگاه هم نکرده! زن گفتش: آیا این آزار دهنده نیست؟!

تاریخ انقضاء بعضی از دوستام!!

بچه ها دوباره سلام! ببخشین مستقیم میرم سر اصل مطلب!! اینگاری بعضی از دوستامون دیرتر از بقیه می پذیرن که ما رشد و تغییر کردیم و میخوان سایه ای از گذشته ما باشن تا راهی برای آینده مون! اونا ترجیح میدن قضاوتهاشون در مورد ما درست در بیاد تا اینکه با تغییرات بزرگِ خوب در اطراف ما شگفت زده بشن! انگاری بعضی از دوستامون با دیدن رشد و پیشرفت و امید ما به آینده خودشون رو متهم به تنبلی و بی تفاوتی میبینن و دلسوزانه میکوشن تا ثابت کنن امید و رشد و پیشرفت، حتی اگه دروغ هم نباشه لااقل ساده لوحی هست البته شاید به این دلیل جمله های بالا درست نباشن چون اونها دیگه دوستان ما نیستن و اونها امروز فقط آشنایانی هستن که ما تاریخ انقضاشون رو فراموش کردیم.

برای کامل و بی نقص بودنمون، چه در دوستی و چه در شغل و چه در زندگیمون غم و حسرت و اندوه و نفرت در انتظار ما ریشه دارن!! اما اونی که در دنیای واقعی دوستی ها و شغل ها و زندگیها وجود داره مجموعه ای از زیبایی های دوست داشتنی و ناقص و شکننده هست! واقعیتی که پذیرش اون سخت و تلخ و گاهی پردرد هست اما فرصت لذت و رضایت و تجربه ی عمیق زندگی رو به ما باز میگردونه!

سه شنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴ شمسی و الثلاثاء ٦ محرم ١٤٣٧ قمری

صل الله علیک یا اباعبدالله

بابی انت و امی یا ثارالله

سلاااااام به همگی! صبح تون به خیر و باعزتی و زندگیتون همواره با نظر الهی و رزقتون بهشت ایشالا!! امروز سه شنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴ شمسی و  الثلاثاء ٦ محرم ١٤٣٧ قمری و Tuesday  بیستم ماه October   سال   2015 میلادی و ذکر امروز سه شنبه ١٠٠ مرتبه یا اَرْحَمَ الرّاحِمین هستش. عاقا امروز میخوام نظرم رو در خصوص چندتا موضوع براتون بنویسم که نه مربوط به درس و مشقمون میشه و نه ارتباطی با موضوع وبلاگ داره اما خیلی واقعیه و ضمناً اگه پراکندگی و از این شاخه به اون شاخه پریدن هست رو به بزرگی خودتون ببخشین. عاقا من تعجب میکنم از خودمون میدونین چرا؟ الان میگم! اینو قبول دارین ماها خیلی مهربونیم؟! اما بعضی وقتا مهربونیمون با تعارف دروغ همراهه! مثلاً چی؟! مثلاً خیلیامون این جمله ها رو میگیم، قربونِ شما! فدایِ شما! به یادتونم! حتماً بیاید! شما تکین! خوشحالم از دیدنتون! حالا به نظرتون این جمله ها چقدرشون  واقعیه؟؟؟ خداییش قبول دارین بدون اینکه بخوایم با کلمات چه ماهرانه داریم بازی میکنیم! موضوع دیگه اینکه بچه ها ممکنه دیگران رفتار ما رو نفهمن اما به نظرتون باید چه کار کنیم؟ فکر کنین اگه دیگران انتظار داشته باشن که فقط کارهایی انجام بدیم که اونها بفهمن و تصمیم هایی بگیریم که اونها دلیلش رو درک کنن درسته عایا؟ من میگم بذاریم بگن غیر منطقی هستیم و یا ضد اجتماعی هستیم اما به این می ارزه که خودمون باشیم! من میگم تا زمانی که رفتار و تصمیم های ما به کسی آسیبی نمیزنه ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم! چقدر زندگی ها که با این توضیح خواستن ها و تلاشهای بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفتن! حالا موضوع دیگه! میگم بهتر نیستش که با دوستامون به هر بهونه ای که شد دورِ هم جمع بشیم؟؟! مثلاً چه اشکالی داره با یه سینی شیرینی و چای چند ساعتی کنارِ هم شاد باشیم و هیچ خبری هم از پذیرایی های تشریفاتی در میون نباشه که باعث سخت شدن جمع شدن دور همیمون بشه و توی این دورِ هم بودنمون هم پُشت سرِ کسی حرف نزنیم و اگه ایرادی هم باشه به هم بگیم و کسی هم بِهِش بر نخوره؟! و یه موضوع دیگه! من احساس میکنم دخترای کشورمون افسرده هستن مثل اینکه دارن با خودشون میجنگن! صورت معصوم و زیباشون رو زیر آرایشای غلیظ زنونه قایم میکنن و نمیدونن از آینده چی میخوان! به نظر من مردامونم افسرده هستن! و کلاً مردم غمگینی داریم! چرا اینجوری فکر میکنم؟ الان میگم! آخه هر کسی رو که من می بینم داره تلاش میکنه به قیمت از دست دادن سلامتیش درآمد بالا داشته باشه و یا همش در پی تلافی کردن هستش! مثلاً در مقابل یه سفره ، سفره ای پهن میشه و یا در مقابل کادو ، کادویی تهیه میشه و خیلی چیزای دیگه! اصلاً اینو دقت کردین چقدر خوب بود که توی کاسبیامون اول رضایت مردم رو در نظر میگرفتیم و بعدش به سود و یا پابرجا موندن نام برند فکر میکردیم؟!! اما خیلی از کاسبامون و شرکتای تولیدی تو کشورمون برعکس یا کم فروشی میکنن و یا تقلب و یا محصولات ناسالم تولید میکنن! اکثریتمون تو روی هم میخندیم و تعارفای پشت سر هم بهم میکنیم ولی پشت سر حرف و حدیث و تنفر از هم داریم! ماها ادعا میکنیم فرهنگی غنی داریم و تمدن و سنت و موسیقی غنی داریم  اما لباس خارجی میپوشیم و نام و غذای فرنگی انتخاب میکنیم و موسیقی غربی گوش میکنیم و اینها رو جزو کلاس و تمدن میدونیم! این درحالیه که سرگذشت دانشمندانمون رو نمیدونیم ولی از فلان خواننده غربی کاملاً با خبریم!! فکر میکنم ما اگه به سمت و سوی فرهنگ اصیل خودمون برگردیم شرایط خوبی برامون مهیا میشه و بیشتر مردم از افسردگی خارج میشن! شاید بهتر باشه کتابی با نام قانون زندگیِ درست نوشته و چاپ بشه تا همه مجبور به حفظ و اجرای اون بشن! فکر کنم اگه این اتفاق بیوفته اون قانون، قانونی بشه که جا انداختنش تو کشورمون قرنها طول بکشه!! عاقا ببخشین که تو نوشته هام هی از این شاخه به اون شاخه پریدم! آخه من که نویسنده حرفه ای نیستم! فقط اون چیزایی که تو فکرمه رو به جای جاری کردنش رو زبونم تایپش کردم تو وبلاگ! امیدوارم که با نوشته هام کسیو نرنجونده باشم!

جزوه جلسه اول درس مبانی قوانین حقوقی تجارت الکترونیکی استاد مجید لمترقلی پور!

سلام و خدا قوت به همگی! آقا جمعه مورخ 940724 ساعت 15:30 اولین جلسه کلاس درس مبانی قوانین حقوقی تجارت الکترونیکی استاد مجید لمترقلی پور برگزار شد و استاد اظهار کرد که قبل از شروع به ارائه درس مبانی قوانین حقوقی تجارت الکترونیکی  می بایست مطالبی در خصوص ابعاد و اجزاء فن آوری اطلاعات و سپس مطالبی هم در مورد تجارت الکترونیکی بهمون ارائه بده و بعدش بره سراغ درس مبانی قوانین حقوقی تجارت الکترونیکی! این جلسه توضیحاتی و مقداری هم جزوه داد و مقداری هم موند واسه جلسه بعدی که میشه دو هفته دیگه! چون هفته بعد میخوره به عاشورا و تاسوعا! حالا این مقدار که جزوه داده رو من تو غالب فایل PDF براتون میذارم و میتونین اونو دانلود و مورد بهره براداری قرار بدین.

به منظور دانلود جزوه درس مبانی قوانین حقوقی در تجارت الکترونیکی  استـــاد مجید لمترقلی پور مربوط به جلسه کلاس درس جمعه مورخ 940724 همین جا کلیک کنین!

پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴ و اول محرم ١٤٣٦ و شروع ایام سوگواری سرور آزادگان جهان حضرت امام حسین (ع) !

بچه ها سلام! صبح پنجشنبه تون به خیر و خوشی ایشالا! بعله امروز پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴ و اول ماه محرم سال ١٤٣٦ قمری هستش و ایام سوگواری سرور آزادگان جهان حضرت امام حسین (ع) فرا رسیده! سلام بر حسین سید و سالار شهیدان و یاران با وفایش. ماه ایثار و از جان گذشتگی، ماه حماسه و شجاعت و جوانمردی، ماه ظلم ستیزی و مبارزه با ذلت و ماه شور و شعور و عشق و فریاد بر همه ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت تسلیت باد.

بچه ها مصائب امام حسین (علیه‌السلام) و اهل بیتش اونقدر عظیم و جانسوز هستش که اگه همه ایام محرم هم از اون گفته شه بازم نمیشه حق مطلب رو به درستی ادا کرد. با توجه به ورود امام حسین (علیه‌السلام) و یارانش در روز دوم محرم به کربلا و شهادتشون در روز دهم، شیعیان دهه اول این ماه رو به یاد اونها و ذکر مصیبتشون سوگواری و عزاداری ویژه‌ای انجام میدن! شیعیان برای بزرگداشت شهدای کربلا، هر روز از دهه اول رو مختص به یکی از حماسه سازان این نهضت جاویدان قرار داده‌اند که عبارت هستن از:

روز اول: مسلم‌بن‌عقیل (علیه‌السلام)

روز دوم: ورود کاروان به کربلا

روز سوم: حضرت رقیه (علیه‌السلام)

روز چهارم: حضرت حر و طفلان حضرت زینب (علیه‌السلام)

روز پنجم: حضرت عبدالله‌بن‌الحسن و اصحاب

روز ششم: حضرت قاسم‌بن‌الحسن (علیه‌السلام)

روز هفتم: حضرت علی اصغر (علیه‌السلام) و روضه عطش

روز هشتم: حضرت علی‌اکبر (علیه‌السلام)

روز نهم: حضرت عباس (علیه‌السلام)

روز دهم: حضرت اباعبدالله‌ (علیه‌السلام) و شام غریبان

روز یازدهم: حرکت کاروان از کربلا

روز دوازدهم: ورود کاروان به کوفه

روزسیزدهم: مصائب امام سجاد و حضرت زینب (س) در کوفه و شام.

امروز سه شنبه!

سلاااااام به همگی! صبح روز سه شنبه تون خوش و خرم! بچه ها بوی محرم به مشام میرسه! السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام! امروز 21 مهرماه سال 1394 شمسی و 29 ذوالحجه سال 1436 قمری و 13 اکتبر سال 2015 میلادی از برج فلکی میزان هست و مصادف هستش با جشن پیروزی کاوه و فریدون! عاقا چه خبرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوبین؟ خوشین؟ از درس و مشقا چه خبر؟؟ برنامه کلاسای درس این ترم من به شرح زیر هستش کیا با من همکلاسن؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه منو دیدین نگین بهم حاجی چون احساس پیرمردی میکنم. گوش کنین خوب؟؟!



نام درس                                 روز                                        مدرس

امنیت در تجارت الکترونیکی          یکشنبه ساعت 12 تا 15           محمدحسن کنعانی

مبانی قوانین حقوقی در تجارت     جمعه ساعت 17:30 تا 19:30     مجید لمتر قلی پور

کارورزی 2                                  شنبه ساعت 14 تا 16              علیرضا اسطوری

پروژه تجارت الکترونیکی                جمعه ساعت 19:30 تا 22          مجتبی لک    






عاقا این کلمه‌ ی الحملدار ما رو کشته! حمله دار تو فارسی یعنی کاروان دار یعنی کسی که کاروان زیارتی می بره. مثلاً وقتی میگیم کتابدار یا صندوقدار یاحسابدار معنیش معلومه دیگه! اونوقت با این حساب حمله دار هم تو فارسی میشه سرگروه یا رئیس کاروان یا مدیرکاروان. اون وقت عربا  کلمه‌ی پر معنی و پر آوازه‌ی حمله دار فارسی رو که یه عالمه مطلب پشتش خوابیده رو از زبان و فرهنگ فارسی ورش داشتن و زور چپونش کردنش تو عربی و میگن الحملداریه یا اسم الحملدار یا رقم الحمله، می بینین تو رو  خدا چه کارایی میکنن؟ همینه دیگه که میگن  الخ ........ این الخ ........ با ملخ فرق می کنه! ببخشین ها. یعنی الی آخر!!!!!!!. عاقا شما ازاین قوطی های کمپوت و کنسرو که کلید در بازکن داره دیدین عایا؟ فکر کردین که تو فارسی اسمشو چی گذاشتن؟!! دربازکن دار! درقوطی بازکن دار! قوطی کلید در بازکن! قوطی کلید در بازکن دار! خود در بازکن! ایزی اپن؟! منظور اینه دیگه easy open نه ؟؟؟؟؟!!! خُب به نظرتون همینو چه جوری معنی کنیم؟ بگیم آسان باز خوبه؟! یا آسان بازشونده؟! راحت بازکن چطوره؟! راحت بازشو! آسان بازشو! خُب مثل اینکه بدنشد! آسان باز شو به نظرم خوبه. خداییش ما هم با این ادبیاتمون، دست فرهنگستان ادب فارسی را از پشت بسته ‌کرده‌ایم! اصلاً میدونین چیه؟!  چه کار داریم بگیم عربستان سعودی که اونوقت اونا هم خوششون بیاد! کلمه‌ی عرب و عربستان رو بذارن کنار و یه دفعه بگن سعودی، المملکه ‌العربیه‌ السعودیه، مملکت و عربی رو هم فاکتور بگیرن اونوقت همه جا و همه وقت به همه کس خودشونو معرفی کنن و بگن سعودی خطوط یعنی هواپیمایی سعودیه هویه یعنی ملیت و سعودی پرچم و زبان سعودی ، همه چی سعودی، حالا این محمد بن سعود کی بوده و چه کارکرده؟! بماند! به هرحال اونا به اینجور قوطی ها می گن ابوفتاحه.  دم اینا گرم! هرکلمه ‌‌ای رو براش یک ال یا ابوردیف می کنن و تحویل خلق اله میدن. ابوفتاحه یعنی دارای کلید، این که خوبه! به کسی که ریش داره می گن ابو لحیه و به آدمی که عینک می زنه می گن ابو نظاره، خب حالا میگیم کلمه ها مال خودشونه هرجور دلشون بخواد عمل می کنن  ولی اینجا رو چی میگین؟ موکت بدبختو با ال عربی میگن الموکت. لغات خارجی رو هم با قواعد عربی به خورد مردمشون میدن. موکت رو جمع میبندن میگن مواکیت! سوئیت رو سوئیتات، ساندویچ میشه سندویشات، سشوار هم میشه اسشوارات. بستنی عربی که دیدین؟!!! میگن آیس کریم. یا به طبقه ی زیر زمین میگن بدروم،  تعجب نکنین! این همون  bed room معروفه! اونم اینجوری نمی گن که! میگن البدروم! باز خدا پدر اینارو بیامرزه! حالا واستون از  عراقی ها بگم! اونا که بابا دمشون خیلی خیلی گرم. لغت فارسی براشون فارسی نیست. انگار از اول عربی بوده! سرداب یا سردابه تو فارسی یعنی خانه‌ ای که زیر سطح زمین می سازن تا وقت گرما برن از فضای سردش استفاده کنن. اونوقت عراقی ها خیلی قشنگ به زیر زمینی ها میگن السرداب تا جایی که سرداب مقدس اسم دیگری نداره. یه وقتی یه دوستی می گفت این یکی خیلی جالبه، کلمه کاملا فارسی تبر دیگه واسه ما حرف نداره ، تبر و تبرزین! بله مشکلیه؟!!! تبر، همینه که تیزه و میزنن هیزم میشکنن! تبرزین هم که مال درویشاس با کشکول می گرفتن دستشون. خب آقای عراقی اومده کلمه ی تبر رو ورداشته با ط دسته دار نوشته طبر بعد هم برده به باب تفعیل از اون ور در آورده تطبیر! گفتم خب حالا یعنی چی؟ گفت: یعنی قمه زنی! گفتم بحول الله! چه ربطی داره آخه؟؟؟!! گفتش بشین تا برات بگم. قمه نه اینکه مثل تبر می خوره تو سر فرد قمه زن و سرشو از وسط دو تا میکنه، درست مثل اینه که تو سرش تبر زده باشن، درحقیقت کسی که تو سرخودش قمه می زنه، سرشو مثل سرآدم تبرخورده وا میکنه، واسه همین به این کارمیگن تطبیر!!!!!!.  ازیکی از دوستام شنیدم که وقتی می خوان به کسی احترام بذارن و بگن مثلا سایه ‌ی شما رو سر ما باشه یا ما زیر سایه تونیم میگن نحن تحت سایتک یعنی ما زیرسایه ی شمائیم!!!. ایول به کلمه ی سایه!!!!. خب مثل اینکه کلام به درازا کشید فعلا زحمت رو کم میکنم! سایه تون کم نشه! عزت زیاد.