در زندگی بعدی ، کاش میشد مسیر را ، وارونه طی کنم.
در آغاز ، پیکری بیجان و مرده باشم و آنگاه راه آغاز شود…
در خانهای از انسانهای سالمند ، زندگی را آغاز کنم و هر روز همه چیز بهتر و بهتر شود.
به خاطر بیش از حد سالم بودن ، از خانه بیرونم کنند.
بروم و حقوق بازنشستگیام را جمع کنم.
و سپس ، کار کردن را آغاز کنم.
روز اول یک ساعت طلایی خواهم خرید و به مهمانی و پایکوبی خواهم رفت.
سپس چهل سال پیوسته کار خواهم کرد و هر روز ، جوانتر خواهم شد.
آنگاه ، برای دبیرستان ، آمادهام.
و سپس به دبستان میروم.
و آنگاه کودک میشوم و بازی میکنم.
هیچ مسئولیتی نخواهم داشت.
آنقدر جوان و جوانتر میشوم تا به یک نوزاد تبدیل شوم.
و آنگاه نه ماه ، در محیطی زیبا و لوکس ، چیزی شبیه استخر ، غوطه ور خواهم شد.
و سپس ، با یک لحظه برانگیختگی شورانگیز ، زندگی را در اوج به پایان برسانم…
من معنی این برانگیختگی شور انگیز رو درست متوجه نشدم استاد میشه توضیح بفرمایید؟
سلام دوست جونم!!!!! خوبی؟! همه چی خوب هس و وفق مرادتونه ؟!!! خوب خدا رو شکر!!!! میخواین کتاب خوب معرفی کنم برین مطالعه بفرمایین تا متوجه شین موضوع چیه؟!!!!