دهقانی یک غاز پیدا میکند و به خانه میبرد. دهقان به غاز غذا میدهد و او را مداوا میکند. ابتدا حیوان ترسو مردد است و به این فکر می کند که: «چه اتفاقی افتاده است؟ چرا او به من غذا میدهد؟»
موضوع هفتهها ادامه پیدا میکند تا اینکه بالاخره تردیدهای غاز از بین میرود. بعد از چند ماه غاز مطمئن میشود که: «من در قلب دهقان جا دارم.» و هرچه این غذا دادن ادامه مییابد تأییدی بر این باور او است.
در حالی که غاز کاملاً از خیرخواهی دهقان مطمئن شده است ، یک روز در کمال ناباوری از قفسش بیرون کشیده میشود و کشاورز سرش را میبرد.
این غاز قربانی تفکر استقرایی شده است. تفکری با گرایش ترسیم نوعی یقین و اطمینان عالمگیر بر پایه مشاهدات منفرد. دیوید هیوم ، فیلسوف قرن هجدهم ، این تمثیل را برای هشدار دادن نسبت به خطرات این نوع تفکر به کار برد. با این همه تنها غازها نیستند که در دام این نوع از تفکر گرفتارند ، انسانهای زیادی هم گرفتارند.