** حتـــما بخونید و جواب بدید **
یادمه بچه دبستانی بودم! و یک روز از طرف مدرسه بردنمون کارخونه بیسکویت سازی و به صف کردنمون و بردنمون تو کارخونه که خط تولید بیسکویت رو ببینیم.
وقتی به قسمتی رسیدیم که دستگاه ، بیسکویت می داد بیرون خیلی از بچه ها از صف زدن بیرون و بیسکویت هایی که از دستگاه می زد بیرون رو بر می داشتن و می خوردن. من هم رو حساب تربیتی که شده بودم می دونستم که اونا دارن کار اشتباه و زشتی میکنن. واسه همین تو صف موندم ! ولی آخرش اونا بیسکویت خورده بودن و منی که قواعد رو رعایت کرده بودم هیچی نصیبم نشده بود !
و الان که به این سن و سال رسیدم ، اون روز گذشت ولی تجربه اون روز بارها و بارها تو زندگیم تکرار شده! خیلی جاها سعی کردم که آدم باشم و یه سری چیز هارو رعایت کنم! ولی در نهایت من چیزی ندارم و اونایی که واسه رسیدن به هدفشون خیلی چیزا رو زیر پا گذاشتن از بیسکویت های تو دستشون دارن لذت میبرن !
از همون موقع تا الان یکی از سئوالای بزرگ زندگیم این بوده و هست که خوب بودن و خوب موندن مهمتره یا رسیدن به بیسکویت های زندگی؟
اونم واسه مردمی که تو و شخصیتت رو با بیسکویت های توی دستت می سنجند؟ !!!!!!!