خانم باربارا دی آنجلس Dr. Barbara De Angelis در کتاب لحظههای ناب زندگی جمله جالبی به شرح ذیل بیان میکند :
اول دلم لک زده بود که بتونم دبیرستان را تموم کنم و به دانشگاه برم ، بعدش دوست داشتم زودتر دانشگاه را تمام کنم و سر کار برم ، بعد دلم لک زده بود که ازدواج کنم و بچه دار شم.
بعد همیشه منتظر بودم که بچههام بزرگ شوند و به مدرسه بروند و من بتونم دوباره مشغول کار شوم. بعد آرزو داشتم که بازنشسته شوم و حالا دارم میمیرم که یک دفعه متوجه شدم اصلاً یادم رفته بود زندگی کنم! شاد بودن و احساس خوشبختی را به اگرهایمان مربوط نکنیم زیرا اگرها پایان ناپذیرند و به یاد داشته باشیم زندگی یک سفر است و هدف نیست.