دو تا انسان وجود داشتن که وقتی دو ساله بودن با دستهاشون همدیگه رو زدن، و هنگامیکه دوازده ساله شدن با چوبدستی و سنگ به هم حمله کردن و همچنین زمانیکه بیست و دو ساله شدن با تفنگ به هم شلیک کردن و وقتی چهل و دو ساله شدن به هم بمب پرتاب کردن و هنگامیکه شصت و دو ساله شدن بیمار شدن و وقتی هشتاد و دو ساله شدن مُردن و کنار هم به خاک سپرده شدن و زمانیکه پس از صد سال کِرمی قبر اونا رو سوراخ کرد، اون کرم اصلاً متوجه نشد که در اینجا دو انسان متفاوت به خاک سپرده شدهاند! خاک، همان خاک بود!!!!!!