سلااااااااام دوستان، صبح شنبه تون بخیر و شادی. ایشالا که همگی مون یه هفته ی خیلی خوب در پیش داشته باشیم. امروزشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ شمسی و السبت ١٥ رجب ١٤٣٧ قمری و Saturday بیست و سوم ماه April سال 2016 میلادی از برج فلکی ثور هستش که مصادف شده با سالروز وفات شهادت گونه عقیله بنی هاشم و دُردانه امام العارفین حضرت علی ابن ابیطالب (ع) و خواهر گرانقدر سالار شهیدان و قمر منیر بنی هاشم علیهم السلام، حضرت زینب کبری سلام الله علیها. به همین مناسبت این روز رو محضر مبارک امام زمان ارواحنا فداه و دوستداران اهل بیت(ع) تسلیت عرض میکنم و از خداوند رحمن و رحیم زیارت ایشان را در دنیا و شفاعتشان را در جهان آخرت برای همه شیفتگان حضرتش مسئلت میکنم. همچنین امروز سومین روز ایام البیض نیز هست، ایشالا که طاعات و عباداتتون مورد قبول درگاه حق باشه و امیدوارم همگی در پیش گاه پروردگار و ساحت مقدس امام عصر عجل الله تعالی سربلند و روسفید باشیم. به یاد یکی از دخترای کشاورز ده بابا بزرگم افتادم. اون فقط نوزده ساله ش بود. با این وجود، همین چند روز پیش بچه به بغل به نونوایی اومد. من هرگز به هیچ نوزادی توجه نداشتم ولی وقتی به این بچه نگاه کردم به نظرم رسید که حیرت زده به اطراف نگاه میکنه. به این فکر افتادم که اگه این کودک میتونست حرف بزنه حتماً میگفت که به چه جهان شگفت انگیزی پاگذاشته. فکر میکردم باید به مامانش به خاطر به دنیا اوردن این بچه تبریک بگم ولی حقیقت این بود که باید به بچه به خاطر به دنیا اومدنش تبریک میگفتم. باید بر روی شهروند جدیدمون خم میشدم و میگفتم دوست کوچولوی من خوش اومدی. تو واقعاً شانس اوردی که به دنیا اومدی.