پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک
پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

ایده!!!

بچه ها به نظر می رسه که ایده ها تو بدترین موقع ممکن سراغ ما میان و وقتی که ما نیاز به ایده داریم ، اونا سراغ ما نمیان. اکثر اوقات اونا اصلاً سراغمون نمیان قبول دارین؟!. به نظرم هیچ احساسی بدتر از این نیست که به یک ایده نیاز داشته باشیم و حتی یک ایده هم نداشته باشیم.

با این وجود تکنیک هایی هستش که میشه اونا رو به کار برد تا بتونیم اطمینان حاصل کنیم که در بهترین جایگاه ممکن برای دریافت ایده ای بزرگ هستیم. در اینجا پونزده روش آورده شده که شما را مطمئن می کنه که در زمان نیاز ،  برای دریافت آن ایده بزرگ آماده هستید.

 

یک.   شروع به تمیز کردن نواحی اطراف خود کنید

تمیز کردن به شما در چند سطح کمک می کند. برای تازه کارها، تمیز کردن شانسی است که آنها را از فضای کاری اطراف (مثل کامپیوتر) دور می کند و این حرکت باعث پمپاژ خون در بدنتان می شود. از لحاظ روان شناسی، مزیت دیگر تمیز کردن از بین بردن درهم ریختگی است که اثری بسیاری بر تمرکز و ناخودآگاه ما دارد.

تمیز کاری یکی از روشهای بسیار محبوب من، برای خروج از باتلاق خلاقیتی است. در لحظه ای که شروع به مضطرب شدن می کنم، میز، اتاق نشمین یا آشپزخانه را تمیز می کنم و بعد از آنکه تمام شد، دریاچه ای از ایده خواهم داشت.

  

به منظور مشاهده بقیه این پست به ادامه مطلب مراجعه کنین!

ادامه مطلب ...

پدرم گفت!

بچه ها سلااام! عاقا من برای شعر زیر که از سروده های ملا احمد نراقی مجتهد شیعه ، نویسنده ، شاعر ، ماهر در ریاضی ، نجوم ، هندسه ، فلسفه ، و بسیاری علوم اسلامی هست با کمک دوستانم شعری تهیه کردم که میذارم اینجا که شما هم ببینین و اگه دلتون خواست نظر بدین!. 

 

 

 

پدرم ندانستی که شرایط چنین شود 

هر دلار برابر با پول خونمان شود 


کار و معامله در کسب آزاد 

خطری چون جنگ با سهراب شود 


درافتادن با دارایی و شهرداری و بدهکار 

در حکم گذر از هفت خوان رستم شود  

 

اکنون در این شرایط سخت به این باورم

که رستگار شود هر آنکه کارمند دولت شود 

 

 

جلسۀ توجیهی فرشتگان با ایرانیها ، قبل از ورود به بهشت!!

- حوری به اندازه کافی هست همدیگه رو با سنگ نزنین. 

- مکانهایی که نوشته شده است " ورود ممنوع" به زور اقدام به ورود نکنین. 

- در این مکان همه یکسانند ، برای انجام امور خود دنبال پارتی نگردین.

- در بهشت فندک موجود است وارد جهنم نشین.
- ابراهیم قصابی ندارد ، هی برای خریدن گوشت به او مراجعه نکنین.
- خانوما برای گرفتن عکس و امضا از یوسف به سمتش حمله ور نشین.

- موسی عصاش مال خودش هست.
- با ایوب بیش از حد شوخی نکنین.
- به زور وارد کشتی نوح نشین ، مخصوص حیوانات هست.
- پرندگان را به قصد کباب شکار نکنین.
- شاخه ها را نشکنید.
- میوه ها را یک روزه نخورین.
- در جوی عسل دستشویی نکنین. 

- چون بهشتی هستین ، هر چی اراده کنید در اختیارتون قرار می گیره ، لطفاً با دیدن امکانات دیگران از دادن فحشهای ناموسی زیر لب خودداری کنید.
- اینجا آخر دنیاست و همه خودشون حضور دارن ، از جمله خود خدا ، برای نزدیک شدن بهش و وساطت چیزایی که می خواهین ، راه به راه هر جا که رسیدید امامزاده نسازین! پیگرد قانونی دارد.

هر چه هست و می ماند ، عشق است و دیگر هیچ!!

بچه ها سلااااااام! صبح روز سه شنبه تون خوش و خرم!!! بچه ها این متن رو از تو ایمیل هایی که بهم رسیده بود و به نظرم خیلی به کار میاد براتون میذارم امیدوارم که مفید باشه و خوش تون بیاد!!

عاقا میگن حرص نخورید! ناراحتی را نبلعید! همانطور که از خوردن غذای مونده و فاسد پرهیز می­ کنید از جذب کردن و بلعیدن حرف ­های مفت و مزخرف هم پرهیز کنید. نگذارین حرف­ هایی که به نظر خودتون صحیح نیست و چرند هستش ، ذهن ­تون رو خراب کنه و باعث شه که دچار تهوع فکری شین. اگر دلخورید بیان کنید و اگه می ­ترسید ، ترس ­تون رو به زبان بیارید. اگر عصبانی هستین عصبانیت­ تون رو نشون بدین. گریه دارید؟ گریه کنید. مفاهیمی مثل خویشتن­ داری و سکوت و بردباری را بگذارید کنار. ناراحتی ­ها را باید ابراز کرد و گرنه بعدها می شه کابوس!. می شه تیک عصبی!. تنگی­نفس!. خارشِ­تن!. می شود دسیسه ­چینی و بهانه ­جویی!. ناخن و لب جویدن و تند تند پاها را تکون دادن!.  نگذارید کسی اعتماد به نفس شما را خدشه دار کنه. با نگاه!. با لبخند معنی­دا!ر. با کنایه!. با حرف و طعنه!.  سعی کنید به خودتان ایمان بیارید. با خودتون صلح کنید. خودتون رو همونطور که هستید دوست داشته باشید. چهره ­تان را و اندام ­تان را!. صلح کردن با خود آغاز زندگی­ هست.  از گذشته­ فرار نکنین و اون رو بپذیرید. با خودتون مهربان باشین و اشتباهات و غفلت­ها را به خودتون ببخشید. نگذارین ظلم و جفای دیگران در گذشته از شما یک قربانی بسازه. تو نقش قربانی رفتن گاهی برای بعضی ها می­ شه همه ­ی محتوای زندگی شون. سالها در عزای خود می­نشینند و هیچ چیز هم تغییر نمی­کند.  از گذشته فرار نکنید اما در گذشته هم غرق نشید و در سوگ روزهای خوب از دست رفته ننشینید. هیچ زمانی جذاب ­تر از زمان حال نیست.  از خودتون به اندازه­ ی توانایی­ هاتون انتظار داشته باشید. سعی کنید حد توانایی ­تون رو بشناسید. بیشتر ما حد توانایی خودمون رو نمیشناسیم و به همین خاطر همیشه از حد توانایی خودمون فراتر می­ریم. ممکنه در کاری موفق بشیم اما چون از توان خودمون بیشتر مایه گذاشته­ایم ، زود دچار خستگی و دلزدگی می­شیم.  سعی نکنید دختر و پسر خوب برای پدر و ماد ر، خواهر خوب ، برادر خوب ، عروس خوب ، داماد خوب ، پدر خوب ، مادر خوب باشین. این خیلی خوب بودن­ ها عاقبت کار دست آدم می­ده. آدم گاهی میره توی نقش­ هایی که نقش واقعی­ ش نیستن و از منِ واقعی ش خیلی فاصله میگیره.  بهتره که دیگران شما را نپسندند تا اینکه هر روز به جای خودتون تو آینه چهره ­ی کسی را ببینید که از شما سئوال می­کنه: راستی تو کی هستی؟  اگر دوست دارید ورزش کنید ، ورزش کنید. اگر هم از ورزش بیزارید ، ورزش نکنید. اتفاقی نمی­افتد.  عشق ورزیدن را در زندگی فراموش نکنید.  هرچه هست و می ماند ، عشق هست و دیگر هیچ!!

گل بی خار!!

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج       فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست

 

غنچه از خواب پرید  و گلی تازه به دنیا آمد. خار خندید و به گل گفت: سلام! جوابی نشنید. خار رنجید ولی هیچ نگفت! ساعتی چند گذشت. گل چه زیبا شده بود! دست بی رحمی آمد نزدیک! گل سراسیمه  ز   وحشت افسرد  لیک آن خار در آن دست خلید. گل از مرگ رهید. صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید. گل صمیمانه به او گفت: سلام! گل اگر خار نداشت ، دل اگر بی غم بود ، اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود ، زندگی ، عشق ، اسارت ، قهر ، آشتی هم بی معنا می بود.

زندگی با همه وسعت خویش ، محفل ساکت غم خوردن نیست! حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست! اضطراب و هوس دیدن و نادیدن نیست! زندگی جنبش و جاری شدن است! زندگی کوشش و راهی شدن است! از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا می داند! زندگی چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف. یادمان باشد اگر گل چیدیم ، عطر و برگ و گل و خار ،  همه همسایه دیوار به دیوار همند!!!

گل بیخوار  کجاست!

حکایتی از حاج محمد اسماعیل دولابی!

فرار به سوی خدا

می‌گن پسری تو خونه شون خیلی شلوغ ‌کاری کرده بود و همه ‌ی اوضاع را به هم ریخته بود. وقتی پدرش وارد شد ، مادر شکایت اون رو به پدرش کرد ، پدرش که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت ، شلاق را برداشت. پسر که دید امروز اوضاع خیلی بی ‌ریخته! و از طرفی همه‌ ی درها هم بسته هست ، وقتی پدر شلاق را بالا برد پسر دید کجا فرار کنه؟ و راه فراری نداره! برا همین خودش را به سینه‌ ی پدرش چسبوند. شلاق هم تو دست پدر شل شد و افتاد. شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی ریخته به سوی خدا فرار کنید.

 

وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله  -  هر کجا متوحش شدید راهِ فرار به سوی خداست.

 

به نقل از حاج محمد اسماعیل دولابی

شعر دوران سلطان محمود غزنوی!

گویند سلطان محمود غزنوی جلوی پلکان قصر ایستاده بود که یکی از شعرای درباری (احتمالا عوفی) را دید و از او خواست که وقتی سلطان پا به پله اول می‌گذارد مصراعی بگوید که سلطان حکم قتلش را بدهد و وقتی سلطان پا به پله دوم گذاشت مصراع دوم را چنان بگوید که نه تنها اثر مصراع اول را از بین ببرد بلکه شاعر را شایسته پاداشی گران کند و شاعر قبول کرد و سلطان پا به پله اول گذاشت.

 

به منظور مشاهده شعر به ادامه مطلب مراجعه کنین!

ادامه مطلب ...

دوشنبه یکم تیر 94 !!

سلااااام به همگی؟؟؟  خوبین بچه ها؟؟؟! صبح اولین روز تیرماه و روز اول فصل تابستون سال نودوچهار تون به خیر و شادی ایشالا!  به به! عجب بُرد دلچسبی دیشب مقابل آمریکا به دست اوردیم! اوووووف که چه حالی داد! وااااااای اگه بدونید چقدر من خوشحالم! از صبح همش خر کِیفم!  بچه ها چند روز پیش رفته بودم تو سایت دانشگاه نمره هامو نگاه کنم ، دیدم نظر سنجی گذاشتن. منم نامردی نکردمو به همه استادام بیست دادم ، گفتم بزا حال کنن! شاید اونام بمن ۲۰ دادن! به نظرتون کار خوبی کردم؟؟؟؟؟  ولی خداییش تمومی استادای این ترمم یکی از یکی بهتر بودن. این رو از ته دل و از صمیصم قلبم میگم واقعاً از همشون ممنونم!  اجازه بدین از فرصت استفاده کنم و همین جا نام تک تک اون گرامیان رو ببرم و ارادت فراوون خودم رو خدمت شون ابراز کنم و از این طریق براشون آرزوی زندگی همراه با سرافرازی و سعادتمندانه در دنیا و رستگاری اُخروی داشته باشم. و شعر زیر رو هم تقدیمشون میکنم:  

 

سزاوار باشد که در این روزگار       درودی بگویم به آموزگار
تشکر نمایم ز استاد ، من             که پُر ارزش می دهد یادِ من
سه استاد باشند نیکو سرشت     از آنها نگردد یکی کار زشت

به جمع اساتید سلام و درود         که قلبم به دانش ، منور نمود 

 

 

1 - استاد فرهیخته و فرزانه سرکار خانم مهندس فرناز خسرونیا   

 

 

2 - استاد فرهیخته و فرزانه جناب آقای مهندس عادل دشتی  

 

 

3 - استاد فرهیخته و فرزانه جناب آقای مهندس محسن دارابی   

 

 

  

اجازه میخوام از استاد مهندس عادل دشتی چون این ترم شش درس رو مزاحمشون بودم دو رو خاش خاشی ازشون تشکر کنم و دو تا بیت زیر رو هم علاوه بر بیت های بالا تقدیم شون میکنم:  

 

دشتی که استاد ، باشد به من     از او ، من بگویم به هر انجمن 

استادم که باشد عادل نام     بود مردی نیکو ، بسی خوش کلام

  

ضمناً به این وسیله از تمامی دوستان گرامیم که از این وبلاگ بازدید کرده و نظرات خودشون رو بیان میکنند تقدیر و تشکر میکنم و خدمت همگی عرض میکنم که این وبلاگ متعلق به تموم علاقه مندان بوده و می باشد و در صورتی که اطلاعات شخصی و تکمیلی دارین میتونین ارسال کنید تا به نام خودتون در وبلاگ قرار بدم !!  عزت زیاد همگی!!!

 

همچنین برد قاطعانه و مقتدرانه دیشب تیم ملی والیبالمون مقابل تیم ملی آمریکا با نتیجه سه بر صفر رو به همه ایرانیها و به خصوص شما دوستان و همکلاسی هام و اساتید محترمم صمیمانه تبریک میگم!  

به منظور مشاهده تصویر فوق با کیفیت اصلی همین جا کلیک کنین! 

  

جدول لیگ جهانی والیبال - گروه B 

رتبه

تیم

تعداد بازی

امتیاز

برد

باخت

ست برده

ست باخته

1

آمریکا

8

۱۷

۶

۲

۱۸

۱۲

2

لهستان

8

۱۶

۶

۲

۲۱

۱۴

3

ایران

8

۱۳

۴

۴

۱۷

۱۳

4

روسیه

8

۲

۰

۸

۷

۲۴

 

جدول لیگ جهانی والیبال - گروه A

رتبه

تیم

تعداد بازی

امتیاز

برد

باخت

ست برده

ست باخته

1

برزیل

8

18

۶

۲

22

۱۲

2

ایتالیا

8

13

5

3

16

۱5

3

صربستان

8

14

۴

۴

19

15

4

استرالیا

8

3

1

7

6

21

 

 

 

 

 

 

  

بچه ها تو بازی اولی مون یعنی بازی جمعه شب تیم والیبال مون با آمریکا یادتونه آخر بازی چه اتفاقی افتاد؟؟؟؟!!!! اصلاً مورد غیر عادی رو مشاهده نکردین عایا؟! ولی من یه حرکتی از بازیکنان تیم آمریکا آخر اون بازی دیدم که خیلی در موردش فکر کردم و به نظرم خیلی حرکت حرفه ای و خوبی ازشون سر زد که دوست دارم بچه های تیم ملی ما هم  تو موارد مشابه داری چنین خصوصیاتی بشن! چی بود الان میگم! آقا آخر بازی که تیم آمریکا نتیجه رو به ما باخت اونم سه بر صفر بازیکنانشون بدون اینکه حرکت احساسی انجام بدن و اینکه بخوان کل کل راه بندازن و کور کوری بخونن و سرشون رو بگیرن پایین و ناراحت باشن و خودشون رو به در و دیوار بکوبن ، همگی رفتن قسمت انتهایی زمین خودشون و شروع کردن به حرکات کششی و برگردوندن بدنشون به حالت اولیه!! خداییش خیلی برام جالب بود. تو بازی دیشب هم اون حرکتشون که مجری خودمونم گفت که تا پایان اذان مغرب که تو سالن داشت پخش میشد صبر کردن و بعدش بطری های آب رو در اختیار گرفتن و شروع کردن به استفاده در حالیکه نه مسلمونن و نه میدونن روزه و آدابش چیه فقط به احترام میزبان و احترام به آداب و رسومشون اقدام به چنین حرکتی کردن! من معتقدم که اونا درسته که نتیجه رو باختن اما تو این کار انسانی پیروز بودند! البته بازیکنان تیم آمریکا به نوعی مردم اون کشور هستن نه دولتشون. برا همین مردم آمریکا رو نمیشه به خاطر دولتشون قضاوتشون کرد! نظر شما چیه ؟؟؟؟!!!