پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک
پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

ریشه ی نام عرق سگی!!!

 

اواخر دهه ی سی خورشیدی شرکت عرق سازی تاسیس شد که نامش مِیکده بودش و روی آرم محصولاتش هم عکس یه سگ شکاری بود و به این دلیل که این عرق از کشمش خالص بود و مواد دیگه ای به خاطر نبود امکانات تو اون زده نمیشد خیلی تند و دارای الکل بالایی بود! حدوداً  ۵۵ درصد! و به همین نام هم به بازار اومد. میکده  ۵۵ !!! اما به واسطه ی بوی تند و سوزش الکل بالا و تصویر سگ شکاری در میان اهل دل به عرق سگی مشهور شد و بعدها شاید به خاطر همین صفت عامیانه آروم اونو عوض کردند اما در فرهنگ ایران و ایرانی عرق سگی موند که موند.

حکایت جدال تاریخی اقوام اوس و خزرج تو مدینه و نقش یهود!!

قرنها قبل از اسلام تو مدینه دو تا طایفه عرب به نام اوس و خزرج زندگی می‌کردن و با توجه به اونچه که تو تواریخ عرب قبل از اسلام هستش اوس و خزرج دو برادری بودن که پس از حوادث طبیعی که احتمالاً سیل ارم تو یمن بوده، اینها از جنوب به سمت شمال عربستان مهاجرت کردن و تو مسیرشون از یثرب که مدینه فعلی باشه در حال عبور بودن که دیدن بد جایی نیست برا موندن و همونجا موندند و در فاصله‌ کمی از اونها هم یک عده یهودی که در اثر فشارهای حکومت روم از شمال که منطقه‌ی آبادتری بود متواری شده بودن اونجا زندگی میکردند. اوس و خزرج با بچه‌هاشون اونجا موندند و آروم آروم تبدیل شدن به دو خونواده‌ی بزرگ. خزرج خیلی بزرگتر بود و اوس هم نسبتاً بزرگ بود. اونها با هم دوست بودن و با هم خوب بودند و زندگی خوبی داشتن. این یهودی‌های همسایه دیدن اینها اومدن اینجا رو گرفتند و کم‌کم عده‌شون داره زیاد می‌شه و دارن زورمند و قدرتمند می‌شن و به این فکر افتادن که اگه همین طور به حال خودشون بذاریمشون چهار صباحی نمی‌گذره که اینها به صورت یک قدرت بزرگ محلی درمیان و ممکنه که موجودیت ما به خطر بیفته، به خصوص که اینها پشت‌شون به اعراب دیگه گرم هست اما ما از مرکز یهودیت بریده هستیم پس باید چه کار کنیم؟ برا همین شروع به ایجاد رقابت و فتنه‌انگیزی در میان این دو گروه کردن. بر حسب آن چه که تو اسناد تاریخی ما هست، یهودیان اونها رو علیه یکدیگه، تحریک می‌کردن به طوری که آروم آروم پسرعموکشی و برادرکشی در میان اوس و خزرج به اوج رسید، به این دلیل که محل زندگی عرب ها بیابانی و منطقه‌ی خشک و گرم هست ، دارای احساسات تند قابل برافروختن و اشتعال هستن و همین کافی بود که تحریکی و توهینی بشن و کافی بود از طرف اینها یک شعر افتخارآمیزی در برابر اونها خونده بشه و یک گوشه هم به اونها زده بشه تا آتش اختلاف روشن شود این در حالی بود که جنگ‌های پی در پی نزدیک به ظهور اسلام، در میان اینها ده‌ها سال بود روی داده بود و هر دو طایفه را تحلیل می‌برد. هر جنگی که روی می‌داد همسایه‌های یهودی چند استفاده می‌کردند، اولاً این اوس و خزرج احتیاج به اسلحه داشتن و یک گروه از این یهودی‌ها تو صنایع فلزی کار می‌کردن، بنابراین اسلحه‌های‌شون رو که می‌ساختند آماده می‌کردند تا به اینها بفروشند و ثانیاً اینها در اثر جنگ بدهکار می‌شدند و به کار و زندگی و زراعت و دامداری مختصری که داشتند نمی‌رسیدند و احتیاج به پول قرض کردن پیدا می‌کردند و می‌رفتند سراغ همسایه‌ی یهودی پولداری که پول‌هاشون رو خوابونده بودن برا رباخواری و از اونها با بهره‌های خانمانسوز پول می‌گرفتند و ثالثاً جوانان جنگ‌آور و رشید و کارآ  اینها، در میدان نبرد به خاک و خون می‌غلتیدند و یک مقدار بار مثلاً زن و بچه‌ی بی‌سرپرستی که اداره‌ی اونها به صورت یک مسئله برای اوس و خزرج در می‌آمد از خودشون به جای می‌گذاشتند و این وضع سالها ادامه داشت، به طوری که کینه‌های بین اوس و خزرج جزو کینه‌های نمونه در ادبیات عرب قبل از اسلام شد. چند نوع کینه و انتقام‌جویی دیرینه‌ی در اشعار جاهلیت هست که یکی از آنها همین است. وقتی اسلام و پیامبر و رحمت للعالمین آمد «هدیً للعالمین» هم آمد. پیغمبر و قرآن آمد و این کینه‌ها رو ذوب کرد و اوس و خزرج به صورت یک مجموعه‌ی متحد مسلمان با نام پرافتخار انصارالرسول و انصارالاسلام و انصارالایمان یعنی یاران حق و یاران کتاب حق و دین حق و پیامبر حق ، یکدست و متحد شدند.

چرا میرویم!!!!!!!!!!

چرا میرویم!!! شاید میرویم که برگردیم! تا جایی را که ترک کردیم  با چشمان تازه و رنگهای تازه تر ببینیم و آنها که ماندند، ما را با چشمان دیگری ببینند، کسی که میرود و بازمیگردد هیچوقت با کسی که هرگز نرفته است، یکسان نخواهد بود!!!!!!!

 

آهنگ i know you از skylar grey !!!!!

به منظور دانلود همینجا کلیک کنین!

 

متن انگلیسی :

I believe, I believe there’s love in you

Grid locked on the dusty avenues

Inside your heart, just afraid to go

I am more, I am more then innocent

But just take a chance and let me in

And I’ll show you ways that you don’t know

Don’t complicate it,                

Don’t let the past dictate

Yeaaah,

I have been patience, but slowly I’m losing faith

So please, I know you baby

I know you baby

So please, I know you baby

I know you baby

I believe, I believe you could love me

But you’re lost on the road to misery

And what I gave to you

I could never get back!

Don’t complicate it,

Don’t drive yourself insane

Yeaaah,

Say what you will but I know that you want to stay!

So please, I know you baby

I know you baby

So please, I know you baby

I know you baby

chemicals rushing in,

I know it’s you that I belong to

I’m burning like a cannonball in the air

Crashing into who I belong to

Uuuh uh, uuuuh uuuuh uh

I have been patience, but slowly I’m losing faith

Please, I know you baby

I know you baby

So please, I know you baby

I know you baby

Please, I know you baby

I know you baby

So please, I know you baby

I know you baby

The shadows of your heart

Are hanging in the sweet,sweet air

(I know you baby)

The secrets that you hide, control us

And it’s just not fair

(I know you baby)

ترجمه فارسی :

من ایمان دارم…من ایمان دارم که عشقی درون توست

تو مثل دریچه ای هستی که به روی خیابان های غبارآلود قفل شده است

قلب تو از رفتن( عاشق شدن) می ترسد

من بسیار معصوم و بی ضرر هستم

اما تو خطر کن و بگذار من درون قلبت راه پیدا کنم

و من هم راه هایی به تو نشان خواهم داد که تو آن ها را نمیشناسی

این مسئله را پیچیده نکن

نگذار که گذشته ات به تو دستور دهد

من صبور بودم اما آرام آرام دارم ایمانم را از دست میدهم

پس لطفا..عزیزم من تو را میشناسم

من ایمان دارم که تو میتونی به من عشق بورزی

اما تو در جاده ای به سوی بدبختی گم شده ای.

و چیزی که من به تو داده ام ( عشق یا قلب)

من هیچ وقت نمیتوانم آن را پس بگیرم

این مسئله را پیچیده نکن

خودت را به نادانی و احقی نزن

بگو که چه میخواهی بکنی اما من میدانم که تو میخواهی که بمانی

پس لطفا، عزیزم من تو را میشناسم

قرص ها عجله دارند.

من میدانم که به تو تعلق دارم

من مانند یک گلوله در هوا میسوزم

من به سمت کسی که بهش تعلق دارم سقوط میکنم

من صبور بودم اما آرام آرام دارم ایمانم را از داست میدهم

لطفا، عزیزم من تو را میشناسم

سایه های قلب تو در یک هوای خوشایند به دار آویخته می شوند.

من تو را میشناسم عزیزم

راز هایی که تو پنهان کرده ای مارا کنترل میکنند و این اصلا انصاف نیست.

عزیزم من تو را میشناسم

 به منظور دانلود همینجا کلیک کنین!

حسین الهی قمشه ای!!!

تصور کن یک روز صبح که از خواب بیدار میشی و ببینی به جز خودت هیچ کس توی دنیا نیست و تو صاحب تمام ثروت زمین هستی، اون روز چه لباسی می پوشی؟ چه طلایی به خودت آویزون می کنی؟ با چه ماشینی گردش می کنی؟ کدوم خونه رو برای زندگی انتخاب می کنی؟ شاید یک نصفه روز از هیجان این همه ثروت به وجد بیای اما کم کم می فهمی حقیقت چیه. وقتی هیچ کس نیست که احساستو باهاش تقسیم کنی، لباس جدیدتو ببینه. برای ماشینت ذوق کنه، باهات بیاد گردش، کنارت غذا بخوره، همه این داشته هات برات پوچه. دیگه رانندگی با وانت یا پورشه برات فرقی نداره! خونه دو هزار متری با 45 متری برات یکی میشه. طلای 24 عیار توی گردنت خوشحالت نمی کنه. همه اسباب شادی هست اما هیچ کدومشون شادت نمی کنه چون کسی نیست که شادیتو باهاش تقسیم کنی. اون وقته که می بینی چقدر وجود آدم ها با ارزشه چقدر هر چیزی هر چند کوچیک و ناقص با دیگران بزرگ و با ارزشه. شاید حاضر باشی همه دنیا رو بدی اما دوباره آدم ها کنارت باشند. ما با احساس زنده هستیم نه با اموال. قدر همدیگه رو بدونیم!!!!!!!!