نادرشاه به دربار عثمانی اخطار داد که خاک ایران را ترک کند اما دربار عثمانی این شعر را آن هم به زبان فارسی را برای نادر فرستاد:
چو خواهی قشونم نظاره کنی …. سحرگه نظر بر ستاره کنی
اگر آل عثمان حیاتم دهد ….. ز چنگ فرنگی نجاتم دهد
چنانت بکوبم به گرز گران …… که یکسر روی تا به مازندران
نادرشاه هم در پاسخ نوشت:
چو خورشید ، سعادت نمایان شود …… ستاره ز پیشش گریزان شود
عقاب شکاری نترسد ز بوم ……. دو مرد خراسان دو صد مرد روم
اگر دست یزدان دهد رونقم ….. به اسکندریه زنم بیرقم
و پس از آن در نبردی سهمگین ارتش توپال عثمان پاشا بزرگ ترین سردار عثمانی را در هم کوبید و خاک وطن را از ترکان عثمانی بازپس گرفت.
برگرفته از کتاب – زندگی پرماجرای نادرشاه - اثر : دکتر میمندینژاد
تندیس نادرشاه بزرگ ، موزه آرامگاه نادری
به منظور مشاهده تصویر فوق با کیفیت اصلی به ادامه مطلب مراجعه کنین!