پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک
پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

تولدم مبارک!!!!!!!!!!!!

سلاااااااااااااااااااااااااام به روی ماه دوستای نازنینم! صبح جمعه تون به خیر و شادی ایشالا!!!  صبح جمعه هست و دلم واسه اونهایی که دیگه ندارمشون تنگ شده!!!!!  صبح جمعه هست و جای خالی عزیزانم رو دوباره احساس میکنم!!!!! صبح جمعه هست و بوی حلوایی خیرات برای یاد آدم های رفته به استشمام میرسه!!!!! صبح جمعه هست و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میده!!!!! چه مهمونای بی دردسری هستن ، رفتگان! نه به دستی ظرفی رو آلوده میکنن و نه به حرفی دلی رو!!!!!! تنها به فاتحه ای قانع هستن! شادی روح شون صلوت و فاتحه ای هدیه میکنیم. بچه ها ذکر امروز یعنی روز جمعه ، یکصد صلوات هستش. «خدایا رحمت بفرست بر محمد ص و خاندان محمد ص»

دوستان وسط مرخصیم که ازتون گرفتم و اول صبح روز جمعه ای هنوز از خواب بلند نشده طاقت نیوردم و اومدم اینجا که واستون بنویسم و دلیلش هم اینه که میخوام از نگرانی درتون بیارم. خدائیش رو بخوام بگم واقعاً اونقدر رو به راه نیستم که بشینم تایپ کنم اما هم دوست دارم سر حرفم باشم و هم خودم یه عالمه دلم براتون تنگ شده. فکر کنم این پست به معنای واقعی طومار بشه! البته اگه حالم مساعد باشه و بتونم همه رو بنویسم. ضمناً واسه اینکه این سلام و بعدش هم این پست ، به تون بچسبه میدونید باید چیکار کنید عایا؟؟!!!! الان میگم! یه لیوان چای تازه دَم رو بردارید بیاید بشینیم دو کلام باهم اختلاط کنیم خُب! حالا فعلا توکل به خدا شروع میکنیم تا ببینیم چی پیش میاد. خوب قبل از هر تعریفی اول از همگی تون بابت اون همه لطفی که بهم داشتین و از ابراز محبت تون تو دانشگاه و از تماس هاتون و اس ام اس هاتون بی نهایت ممنونم. یعنی من عااااااااااااااشقتونم به خدا! چقدر شماها ماهید آخه! چقدر مهربونید! یعنی دلم میخواد پاشم بیام تک تکتون رو ماچ مالی کنم! (اوج فوران احساساتمه!). بگذریم! تو این چند روزی که در خدمتتون نبودم یه عالمه اتفاق افتاده!!! اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم و کدوماش رو بنویسم! خداییش خردادماه برام پر از اتفاق و هیجان و بدو بدو بوده تا اینجاش!!. سه تا خبر دارم. یکیش بده و دوتاش خوب از نظر خودم البته!. اول بده رو میگم که تلخیش با شیرینی خبرهای بعدیش از بین بره! (من از اون دسته آدمهایی هستم که قسمت خوب غذاشون رو میذارن اخرش میخورن! تابلو بود نه؟!) و اما خبر بد اینکه یه موضوعی اتفاق افتاد که باعث آشفتگیم شده بود و خیلی شاکیم کرده بود ، تذکر چهار پنج نفر از بچه های کلاس وقتی منو تو دانشگاه میدیدن (2تا آقا و 3 تا خانوم) راجع به محتویات این وبلاگ رو اعصابم بود ولی بازم قابل تحمل بودن چون با یه شوخی و یه توضیح قانعشون میکردم !! ولی از اونا وخیم تر کامنت چند تا از افراد ناشناس که احتمالاً از همکلاسیامون هستن که نهایت بی ادبی رو تو کلماتشون به کار برده بودن و چون کلمات بی ادبانه گذاشتن ، نمی تونم عمومیش کنم و همین جا جوابش رو می نویسم. یعنی بی شخصیتا از ناسزا اونم از نوع ناموسیش دریغ نکردن!! آخه اگه با من مشکل دارین چرا پای زن و بچه و خواهر و مادر  میارین وسط؟؟!!! خداییش اونقد ترسو هستین که نمیاین رو در رو بگین؟ و تازشم اینجا هم که کامنت میذارین اونقد جرأت ندارین رک و راست بگبن که کی هستین!!!  البته که تو هفته های گذشته هم همینا باز به خودشون زحمت قلم فرسایی داده بودن حسابی!! میخواستم چند تاشون رو براتون بذارم دور هم بخونیم! اما اونقدر کلمات رکیکش زیاده و چیزهای گفته بودن که لایق خودشون و کَس و کارشون بود! بی خیال شدم! خودتون زشت ترین لغاتی که میشه به یه آدم بی ادب نسبت داد رو در نظر بگیرید!  البته  خودم حدس میزنم چه کسایی  هستن و حتی وقتی تو دانشگاه دیدمشون ، بهشون گفتم اما کلاً منکر شدن!. به هر حال آدمها برای گفتن شکر اضافی خوردم! راه های مختلفی دارن. اینم به نظرم یه راهش بود!  

یعنی خاک بر سرشون که حتی واسه کامنتاشونم قسم دروغ خوردن و برا نامردیاشون هم از جون مادرشون مایه گذاشتن! متاسفم براشون. یکی دیگه از اون بچه های نامحترم و بی جنبه هم یه کار کوچولویی برام انجام داده و من هم شونصد هزار بار تشکر کردم بابت این لطفی که میخواست بکنه!!! حالا اون کارم انجام نشده ها ولی همش رو اعصاب منه! آهای خانوم بی شخصیتی که معلومه که تربیت خانوادگیت اینجوری بارت اورده مگه من چه حرکتی کردم که مستحق اینجوری برخورد شما هستم آیا بی انصافی رو در حق من تمام نکردی ؟ خیلی از خود راضی و ضایعی و بی شخصیت! خودت اونقدر بی کاری که نه تنها پستها رو تک به تک میخونی بلکه کامنت هم میذاری!!!!  اونوقت میگی من بیکارم و حقوق مفت میگیرم؟! ایا این دستمزدمه که بهبم بگی عوضی و بی شرف ؟؟؟!!  آهای آقای نامحترم شما هم هینطور! فک میکنی کی هستی که به خودت جرأت میدی اینجوری بنویسی؟؟؟ اون یکی خانوم مو بور بی ریخت شما دیگه چرا؟؟؟؟ متأسفم براتون! اصلاً هم از تک تک کلمه هاتون عُقده و حرص نمی باره!! تابلو هم نیست!!  برین یه فکری برا خودتون بکنین کار نادرست ها!! بچه ها تو رو خدا منو ببخشین اینقد بی ادب نیستم که اینجا این مدلی حرف بزنم اما اگه ساکت باشم اینا پر رو تر میشن! و اما خبر خوب اولی اینکه دیروز تولدم بوده! بعله روز پنج شنبه بیست و یکم خرداد ماه مصادف شده با تولدم! یعنی همون روزی که امتحان طراحی سایت های تجارت الکترونیکی دارابی رو داشتیم.  خداییش تا حالا یه نوزاد یه روزه واستون پست گذاشته؟! نه جان من گذاشته؟! من الان حدود هجده یا نوزده ساعته که به دنیا اومدم همش! اصلا عشق به شما از بدو تولد تو خونم بوده! دیگه به مامانم گفتم منو بذاره روی کیبورد کامپیوتر تا براتون پست بذارم!!! خُب پست اخر پست قبل تولد بود ، اینم میشه پست بعد تولد! از بس من عتیقه م پست تولد ندارم! چند ماهی بود که لحظه شماری میکردم این روز فرا برسه و یه متن رو که خودم تهیه ش کردم و اولین بار خرداد سال قبل بود که تو گروه وایبر بچه های تجارت منتشرش کردم بیارم اینجا هم بذارمش! یه جورایی ذوق داشتم به این کار !! اما اون قضیه پیش اومد و نمیدونم چرا اینجوری شد اینم از بد شانسیمه دیگه!! با اینکه تاریخ مصرفش گذشته اما مینویسمش!

فرا رسیدن مناسبت فرخنده زادروز بزرگ مرد تاریخ بشریت ، اندیشمند برتر هزاره سوم ، دانشمند معظم ، فیلسوف قرن ، مایه فخر جهانیان ، محقق دانا و خطیب توانا ، مبتکر خلاق خاور زمین و منتقد بلاشک باختر زمین ، " متواضع و فروتن" ، قدر قدرت و پیل افکن ،  ابر شوکت  ، فحول الادبا ،  ظل الله ، نورالدین ، مصداق بارز آیه شریفه " فتبارک الله احسن الخالقین " ، شمس الشموس ، شاه شاهان ،  حضرت سلطان حاج شیخ آقا علیرضا خانِ ناطقی ( روحنا فداه ) را به تمامی جهانیان علی الخصوص پیروان بی شمار آن حضرتش در اقصی نقاط جهان  تبریک عرض نموده و بدینوسیله سه روز عید سراسری در کل دنیا اعلام مینماید.  لطفاً از ازدحام و شادمانی در معابر عمومی پرهیز نمایید. و من الله التوفیق ..  دفتر مقام معظم علیرضا ناطقی و ستاد طرفداران مردمی آن حضرت!!!

( میگم آدرس یه روانپزشک خوب رو سراغ ندارید؟!!!!  این تیمارستان روزبه دقیقاً کجاس؟! جهت اطلاعات عمومی خودم پرسیدم فقط!!! )

راستی دیروز با چندتا از همکلاسیا و دوستام جمع شده بودیم یه جای با صفایی که جاتون رو سبز کردیم!!! وای که جای دوستای بی ادبم چقدر خالی بود! یعنی یه مشت خودشیفته دور هم جمع شده بودیم! هی از خودمون و از همدیگه تعریف میکردیم!!!!  چقدر خاطره تعریف کردیم و خندیدیم! یه جمع از خود راضی! یه چیز خنده دار هم بگم براتون. یه خانوم جوون و تپل اونجا بود که یه دختر همسن و سال سینا داشت. یه خانوم مسن تر هم که به نظرم مادرشوهرش بود هم بود. خیلی خیلی ظاهرشون روستایی بود. خیلی میگم خیلی می شنوید! منو ببخشین تو رو خدا قصد توهین به هیچ کسی رو ندارم اما اینا که میگم یه جورایی از این تازه به دورانرسیده ها بودن! به یه زبون عجیب و غریبی هم با هم حرف میزدن. بعد هی گیر میداد به ما که یواش تر بخندین و هی میگفت چه خبره؟ و .... بعد موقع رفتن ، دیدم یه آقایی اومد دنبالشون و سوار ماشینشون کرد. حدس بزنید با چی اومد؟! با یه بزن اس 500!!! یعنی کلاً من و دوستام همگی کف آسفالت ولو بودیم! همگیمون با خاک یکسان شدیم!! آقا بریم سر خبر خوب دوم که واسه خودم خیلی پرهیجان و جذابه و اون اینه که بیست و هشتم خرداد هم تولد امیررضا جونمه. پسرم متولد 28 خرداد ماه سال 1383 هست. من هیچوقت برا خودم تولد نمیگیرم. و کوچیکم که بودم هیچکی برام تولد نمیگرفت اصلاً هیچ کی منو دوس نداره!! فک کنم تو کوچیکیام خیلی شیطون بودم و همه ش تو دست و پای مامانم اینا می لولیدم! اما برا امیر موضوع فرق میکنه!!!  آقا فک کنم دیگه بس باشه! یه کم هم درد و دل کنم و به خدا بسپرمتون! برای ادامه کارم تو این وبلاگ اولش میخواستم ادامه ندم اما وقتی کامنتهاتون رو خوندم و برخورداتون تو دانشگاه و سایر موارد رو دیدم خداییش تحت تأثیر قرار گرفتم و خیلی ناراحت شدم! آخه هر چقدر هم که بخوام اهمیت ندم به صحبتای دوستان بی شخصیت ، اما بازم بعضی حرفها دل آدم رو میشکونه و باعث ناراحتی آدم میشه. نمیدونم چرا این کارم  واسه بعضی ها اینقدر مسئله ساز شده! چه جوری بگم آخه؟!  بابا جان اگه ناراحت میشید نیاید و نخونید. اینکه من صبح یه روز هفته ام رو با یه عالمه فحش و بد و بیراه به نزدیکانم ببینم و روز رو شروع کنم ابداً خوشایند برام نیست. شاید من هم مثل خیلی از دوستای دیگه ، اینجا رو بستم و دیگه ننوشتم. نمیدونم. فعلا که خیلی ناراحتم. ببخشید اگه حرفهام شما رو هم ناراحت کرد. اگه تونستم با خودم کنار بیام که برمیگردم و مثل قبل ادامه میدم اما اگه نتونستم این شرایط رو هضم کنم با یه پست میام و ازتون خداحافظی میکنم. دوستان ببخشید طولانی شد! خب اینم یه پست طوماری به جبران کم کاری چند روز گذشته م !!!!!!!  از همین جا هم اعلام میکنم که واسه تک تک دوستای خوبی که از طریق این وبلاگ پیداشون کردم احترام خیلی خیلی زیادی قائلم و ندیده و نشناخته دوستتون دارم. ممنون که حوصله کردین!. همچنین به خاطر درج محتوای بی ادبانه در قسمتهایی از متن ازتون معذرت میخوام!!!  شب و روزتون به خیر و شادی و سلامتی ایشالا.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.