جهت مطالعه این پست به ادامه مطلب مراجعه کنین!
چندی پیش مقالهای در مجله تایم منتشر شد که نویسنده اش ادعا میکرد آنچه «مطالعه عمیق» نامیده میشود به زودی از بین خواهد رفت چرا که میزان مطالعه عمیق میان آدمها کمتر شده و این روزها دیگر آدمها سرسری کتاب میخوانند و با وجود مطالب خلاصه شده اینترنتی تعداد خواننده های کتاب ها روز به روز تقلیل پیدا میکند. نکته وحشتناک ماجرا این جاست که مطالعات ثابت کرده کتاب خوان ها در قیاس با افراد عادی آدم های خوب تر و با هوش تری هستند و شاید تنها آدم هایی روی این کره خاکی باشند که ارزش عاشق شدن را داشته باشند. بر اساس مطالعاتی که روان شناسان در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ انجام دادهاند کسانی که رمان میخوانند میان انسان ها بیشترین قدرت همدلی با دیگران را دارند و قابلیتی دارند با عنوان «تئوری ذهن» که در کنار آنچه خود به آن اعتقاد دارند می توانند عقاید ، نظر و علائق دیگری را مد نظر قرار دهند و درباره آن قضاوت کنند. آنها می توانند بدون این که عقاید دیگران را رد کنند یا از عقیده خودشان دست بردارند ، از شنیدن عقاید دیگران لذت ببرند. تعجبی هم ندارد که کتاب خوان ها آدم های بهتری باشند. کتاب خواندن تجربه کردن زندگی دیگران با چشم غیر واقعی است. یاد گرفتن این نکته که چه طور بدون این که خودت در ماجرایی دخیل باشی ، بتوانی دنیا را در چارچوب دیگری ببینی. کتاب خوان ها به روح هزاران آدم و خرد جمعی همه این آدم ها دسترسی دارند. آن ها چیزهایی دیدهاند که غیر کتاب خوان ها امکان ندارد از آن سر در بیاورند و مرگ انسانهایی را تجربه کردهاند که شما هرگز آن ها را نمی شناسید. آن ها یاد گرفتهاند که زن بودن چیست و مرد بودن یعنی چه. فهمیدهاند که تماشای رنج دیگران یعنی چه. کتاب خوان ها بسیار از سن شان عاقل ترند. تحقیق دیگری در سال ۲۰۱۰ ثابت کرده که هر چه قدر بیشتر برای کودکان کتاب بخوانیم ، «تئوری ذهن» در آن ها قوی تر می شود و در نهایت باعث می شود این بچه ها واقعا عاقل تر شون د، با محیط شان بیشتر انطباق پیدا کنند و قدرت درک شان بالاتر برود. تجربه های قهرمان های داستان ها تبدیل به تجربه های خود خواننده ها میشود. هر درد و رنجی که شخصیت داستان میکشد ، تبدیل به باری می شود که خواننده باید تحمل کند. خواننده های کتاب ها هزاران بار زندگی میکنند و از هر کدام از این تجربه ها چیزی یاد میگیرند. اگر دنبال کسی هستید که شما را تکمیل کند و فضای خالی قلب تان را پر کند ، میتوانید این کتاب خوان ها را در کافی شاپ ها ، پارک ها و متروها پیدا کنید. چند دقیقه که صحبت کنید ، آن ها را به جا خواهید آورد. کتاب خوان ها با شما حرف نمیزنند ، با شما رابطه برقرار میکنند آن ها در نامه ها یا مسج هایشان انگار برای تان شعر می نویسند. صرفا به سوالات تان جواب نمی دهند یا بیانیه صادر نمی کنند ، بلکه با عمیق ترین فکرها و تئوری ها پاسخ شما را می دهند. شما را با دانش بالای کلمات و ایده هایشان مسحور خواهند کرد. تحقیقات دیگری در دانشگاه برکلی نشان داده ، کتاب خواندن برای کودکان باعث میشود آن ها کلماتی را یاد بگیرند که هرگز در مدرسه به آن ها یاد نمیدهند. به خودتان لطف کنید و با کسی قرار بگذارید که می داند چه طور از زبان اش استفاده کند. آن ها فقط شما را نمی فهمند ، درک تان میکنند.
آدمها فقط باید عاشق کسی شوند که بتواند روحشان را ببیند. این آدم باید کسی باشد که به روح شما نفوذ میکند و به بخشهایی از روح شما دسترسی پیدا میکند که هیچکس دیگر قبلا کشفاش نکرده است.
بهترین کاری که خواندن داستانها با آدمها میکنند این است که کامل نبودن شخصیتها باعث میشود ذهن شما سعی کند از ذهن دیگران سردربیاورد. این جور آدمها توانایی همدلی پیدا میکنند. ممکن است همیشه با شما موافق نباشند، اما سعی میکنند ماجراها را از زاویه دید شما ببینند.
آنها نه تنها باهوشاند که عاقل هم هستند.
باهوش بودن همیشه هم خوشایند نیست، اما عاقل بودن آدمها را تحریک میکند. همیشه مقاومت در برابر آدمهایی که میشود چیزی ازشان یاد گرفت کمی سخت است. عاشق یک آدم کتابخوان شدن نهتنها کیفیت گفتوگو را بالا میبرد، بلکه باعث میشود سطح گفتوگو بالا برود.
براساس تحقیقات، کتابخوانها به دلیل دایره وسیع واژگانشان و مهارتهای حافظه، آدمهای باهوشتری هستند. ذهن آنها در قیاس با آدمی معمولی که کتاب نمیخواند توانایی درک بالاتری دارد و راحتتر و بهشکل موثرتری میتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند.
قرار و مدار گذاشتن با آدم اهل کتاب به قرار گذاشتن با هزاران نفر میماند. انگار که تجربهای را که او با خواندن زندگی همه این آدمها به دست آورده در اختیار شما قرار دهد، انگار با یک کاشف قرار گذاشته باشید.