بچه ها! سرتون رو درد نیارم، همه ما حکایت عشقای طوفانی قبل از ازدواج و به گِل نشستنش بعد از جاری شدن خطبه عقد، مرور زمان و عوارض زیر یک سقف نفس کشیدن رو از حفظیم. بهقول اکبر عبدی تو فیلم هنرپیشه: وقتی لیلی واسه مجنون قرمه سبزی پُخت، فاتحه عشق خونده شد!!! اصلاً علمی ش رو هم که حساب کنین عشق یه فرآیند پر شور و حال هستش که عمر مفید داره و بعد از رسوندن دو طرف به هم بار و بُنه ش رو جمع می کنه و دوره آه و نالههای شورانگیز و قربون صدقه رفتنای پر ملات به سر می رسه و خدانگهدار!!!. حال اینکه ....
ادامه دارد ...
به منظور مشاهده بقیه این پُست به ادامه مطلب مراجعه فرمایین!!
حال اینکه طرفین چقدر تو انتخاب همدیگه برا عشق ورزی مسیر درست رو رفته باشن و بعد از پایین کشیده شدن فتیله عشق دست کم بتونن همدیگه رو دوست بدارن، این دیگه بحثی جداگونه هست. خلاصه اینکه قانونگذاران برای وصل ماندن همسران به یکدیگه بعد از فروکش کردن گُرگُر شعله عشق، قواعدی ترسیم کردن که خُب خیلیا هم این قواعد رو مراعات میکنن. اما قوانین نانوشته ای هم هست و اجراکنندگانی هم دارد. عشقای نوستالژیک رو میدونین چیه؟؟!!! الان میگم! تا همین چندسال پیش یکی از اتفاقات هیجانانگیز، واردشدن یه خواستگار به چرخه خانواده های دختر دم بخت دار فامیل بود. دختران سینی چای بهدست و پسران ماخوذ به حیا که با مادر و خواهرشون به خواستگاری میومدن و زیر چشمی دخترک رو نگاه میکردن و بعد فرآیند پسندیدن و با هم یک جلسه راجع به رنگ و غذا و میوه مورد علاقه و طالع بینی سال و ماه تولد صحبت میکردن بلکه با کشف اشتراکاتی اتفاق عشق هم بیفتد و ... تا پایان ماجرا که قسمت چه باشه. قصه بسته شدن بخت دخترک ها، وحشت از موندن تو خونه پدری و حکایت ترشیدگی هم که خود ماجراها داشت. اما روزگار گذشت و با گشاد شدن ورودی دانشگاهها و راهکار دخترمون میخواد درس بخونه، فعلاً قصد ازدواج نداره!! چهار سال به دوره شوهریابی افزوده شد و البته در این چهار سال روزگار چه پیچ و خم ها که نخورد و فرآیند خواستگاری و سینی چای کم کم به تصویری نوستالژیک تبدیل شد و یک قرار کافی شاپی جای خود رو به رسم های کهنه داد. عاقا یه مطلب هم در مورد رکوردزنی مهریه!!! حفظ زندگی با زیر بار عدد و رقم ها بردن جناب داماد، قانون نانوشتهای هست که با پدیده ترسناک و بی مهار چشم و هم چشمی پیوند خورد و منجر به رشد تصاعدی تعداد سکهها شد. رکوردزنی مهریه یکی از ابتکارات خانواده های ایرانی هست که از تعداد سکهها بهاندازه سال تولد تا طلا هم وزن دختر و خلاقیت هایی از این دست کشیده شد. و از اون هم خلاقانه تر مهریههایی هست که اجرا شدنش به سلاخی داماد میانجامد، مثل مهریه یک دست و یک پای داماد بخت برگشته!! اینو شنیدین حتماً! کی داده کی گرفته!!!! کی داده کی گرفته عبارتی هست که با قرار گرفتن مقابل جمله مهریه عندالمطالبه هست خیل عظیمی از آقایون رو به خاک سیاه نشوند. اجرا گذاشته شدن مهریه های آنچنانی همانا و پشت میله های زندان و ندامت رفتن آقایونی که گمان نمی بردن زنها روزی به حقوق قانونی شان پی ببرند، همان. عاقا شکارچیان مردان طلایی کیا هستن؟؟!!!! پی بردن بانوان به حق قانونی عندالمطالبه بودن مهریه اگرچه موضوع مهریه رو به یک اهرم جدی باز دارنده تبدیل کرد، اما یک نتیجه دیگر هم داشت؛ پدید اومدن شکارچیان مونث که دنبال سکه داران خوش خیال میگشتند تا با ترفند دلدادگی طرف رو به دام مهریه سنگین بیندازند و بعد هم که کار از کار گذشت و صیغه جاری شد، عاشق بخت برگشته زیر بار قانون مهریه عندالمطالبه یا له میشد و می پرداخت یا تشریف می برد زندان تا دقیق توجیه شود که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها!!! حالا در خصوص دختران ضد استثمار!!! چهار سال فرجه شوهریابی دانشگاهی که یادتون هست؟؟؟؟!! یکی از پیامدهای خوشایند این چهار سال بالارفتن آمار تحصیل دانشگاهی دخترها تو ایران هست! دختران دانشگاه رفته با بالارفتن اطلاعات و وسیع شدن نگاهشون کمکم تبدیل شدند به منتقدان سرسخت مادرانشون؛ نسلی که از صبوری زن سنتی، سوختن و ساختن و شستن و پختن و چَشم گفتن بهستوه اومده و تصمیم گرفت به جامعه وارد شه و حقش رو از نرینه های استثمارگر بگیره! از سوی دیگه، پسران هم که خط و نشان کشیدن دختران به مذاقشان خوش نیومد، ترجیح دادن که در آغوش سنتی مامان جانشون همچنان عزیز دردانه باقی بمونند. اینگونه بود که سن ازدواج رو به کهولت گذاشت. و حالا اونهایی که فکر کردند خیلی زرنگند!!! یکی از محصولات گسترش مفهوم برابری حق و حقوق زن و مرد، خانم های درآمد دار هست که خُب از نظر بعضی آقایون جالب توجه به نظر میاد و ترجیح دادن به جای اینکه یک تنه زیر مخارج زندگی له شن همسرشون هم یک سر داستان رو بگیره. اما بعضی از این آقایون فکر کردن خیلی زرنگ ان پس در حالی که پاهاشون رو دراز کرده بودن و رو به تلویزیون در نقش پدران سنتی شون فرو رفته بودن، فرمان های زن چایی بیار ، زن پس این شام چی شد و غیره را صادر میکردن که یکهو همسر بانو آمپر چسبوند و با ادبیات یک زن مستقل خیلی قشنگ آقا را شیر فهم کرد که دوست عزیز ضرب المثل هم خدا رو میخود هم خرما، اینجا بدجور صدق می کنه پس بی زحمت دست و پات رو جمع کن و تکونی به خودت بده. نتیجه ختم به خیر شده این فرآیند تولد آقایان محترمی بود که با یک سینی چای تازه دم از همسران خسته از سرکار آمده شون پذیرایی کردند. و حالا از اون ور بوم افتادهها!!! همیشه هستن کسایی که از اون ور بوم تلپ میافتن وسط باغچه. بعد از گر گرفتن بحث آتشین تساوی حقوق زنان یک سری بانوان هم بودند که تصمیم گرفتند حالا که تنور داغه انتقام تاریخی شون رو از دم دست ترین مردشون، یعنی همسر بخت برگشته بگیرن!! پس همه امکانات از سنتی تا مدرن را ردیف کردن که دمار از روزگار آقا در بیاورن! نتیجه این فرآیند بانوان مدرن، شیک و پدیکور مانیکور کرده ای هست با مهریه سنتی سنگین که مرد باید همپایش تو خونه کار کنه و عمراً جوراب بوگندوی شوهر رو بشورن، ضمن اینکه مرد وظیفه تامین هزینه های زن از جمله انواع ژل و بوتاکس و اکستنشن و ردیف لباس های فشن شوی فی فی جون و سایر موارد را داره. اونقدر بیکار نیستن که آشپزی کنن، پس آشپزخانه در تهیه غذای محل تشکیل میشه و اوقاتشون تو مواضع مهمتری مثل رفتن پیش فالگیر، فشن شو، سولاریوم و غیره سپری میشه!! عاقا تلافی روزگار سپری شده به حجب و حیا چیه؟! الان میگم! همون آقایان خواستگار محجوب که با مادر و خواهرشون میومدن خواستگاری یادتون هست؟!!! بعضی از اونها وقتی روزگار گذشت و اوضاع عوض شد و پسر محجوب جزو عناصر بی مزه حیات ب حساب اومد، یهو به خودشون اومدن و دیدن، ای دل غافل، انگار کلاه سرشون رفته و بد نیست تا دیر نشده دستی به سر و روی شکم برآمده و موهای ریختهشان بکشن و چند پَک (pack) به اندامشون بیفزایند و تلافی یک عمر زندگی مشترک وفا دارانه رو از روزگار بگیرند!!