پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک
پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

مرد هیزم فروش

مردی با لباس و کفشای گرون قیمت به دیواری خیره شده بود و گریه میکرد. نزدیکش شدم به نقطه ای که خیره شده بود نگاه کردم که دیدم نوشته بود این هم  میگذرد. ازش علت رو پرسیدم. گفت این دست خط منه، چند سال پیش تو این نقطه هیزم میفروختم اما در حال حاضر صاحب چندین کارخونه ام. پرسیدم چرا دوباره به اینجا برگشتی؟ گفت اومدم تا باز بنویسم این هم میگذرد!
گر به دولت برسی  مست نگردی مردی
گر به ذلت برسی  پست نگردی مردی
اهل عالم همه بازیچه ی دست هوسند
گر تو بازیچه ی این دست نگردی مردی!
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.