پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک
پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

حکایت اخراج مورچه

سلام و صبح یکشنبه تون بخیر و شادی! تعطیلات به تون خوش گذشت!؟؟؟ امیدوارم کل هفته قبل  براتون خوب و خوش سپری شده باشه و تعطیلاتش هم حسابی به تون خوش گذشته باشه و همچنین ایشالا هفته ی جدید براتون پر از شادی و سلامتی باشه. عرضم به خدمت تون با نگاهی به اطرافمون، افراد زیادی رو پیدا میکنیم که از موقعیتا به خوبی بهره میگیرن، آدمای موفق و شادی که تو همین جو کنونی اقتصاد، درآمدای هنگفت دارند، آدمایی که با داشتن چندین فرزند، زندگی شاد و پر هیجانی رو میگذرونند و آدمایی که در آستانه ی طلاق، عشق رو از سر گرفته ان. اینها کسانی هستن که به ما ثابت میکنن با نشستن و زانوی غم در آغوش گرفتن و سرزنش کردنِ خود و دیگران، راه به جایی نمی بریم! میزان لذتی که از زندگی میبریم، با میزان سرزنش اوضاع و احوال نسبت معکوس داره! حکایت مورچه رو حتماً شنیدین یا خوندین! البته این حکایت رو قبلاً براتون خیلی وقت قبل گذاشتم اما با توجه به اینکه این حکایت فوق العادس و امروزِ ما هنوزم همینه بازم براتون درج میکنم که بخونید و اندیشه کنین. مورچه کوچیکی بود که هر روز صبح زود سرکار حاضر میشد و بلافاصله کار خودشو شروع میکرد. مورچه خیلی کار میکرد و تولید زیادی داشت و از کارش هم راضی بود. شیر سلطان جنگل از فعالیت مورچه که بدون رئیس کار میکرد، متعجب بود. شیر فکر میکرد اگه مورچه میتونه بدون نظارت این همه تولید داشته باشه، بطور مسلم اگر رئیسی داشته باشه، تولید بیشتری خواهد داشت بنابراین شیر یک سوسک رو که تجربه ریاست داشت و به نوشتن گزارشاتِ خوب مشهور بود، بعنوان رئیس مورچه استخدام کرد. سوسک در اولین اقدام خود برای کنترل مورچه ساعت ورود و خروج نصب کرد. سوسک همچنین به همکاری نیاز داشت که گزارشات اونو بنویسه و تایپ کنه. سوسک بدین منظور و همچنین برای بایگانی و پاسخگویی به تلفن ها یک عنکبوت استخدام کرد. شیر از گزارش های سوسک راضی بود و از او خواست که از نمودار برای تجزیه و تحلیل نرخ و روند رشد تولیدی که توسط مورچه صورت میگیره، استفاده کنه تا شیر بتونه این نمودار ها رو در گزارش به مجمع مدیران جنگل به کار ببره. سوسک برای انجام امور، یک کامپیوتر و پرینتر لیزری خریداری کرد. سوسک برای اداره واحد تکنولوژی اطلاعات یک زنبور نیز استخدام کرد. مورچه که زمانی بسیار فعال بود و در محیط کارِش احساس آرامش میکرد، کاغذ بازی های اداری و جلسات متعددی که وقت اونو میگرفت دوست نداشت. شیر به این نتیجه رسید که فردی رو بعنوان مدیر داخلی واحدی که مورچه تو اون کار میکرد، بکار بگمارد. این پست به ملخ داده شد. اولین کار ملخ خریداری یک فرش و صندلی برای کارش بود. ملخ همچنین به کامپیوتر و کارمند نیاز داشت که اونارو از اداره قبلی خودش بیاره تا به او در تهیه و کنترل بودجه و بهینه سازی برنامه ها کمک کنه. محیطی که مورچه در اون کار میکرد، حال به مکانی فاقد شور و نشاط تبدیل شده بود. دیگر هیچ کس نمی خندید و همه غمگین و نگران بودند. با مطالعه گزارش های رسیده، شیر متوجه شد که تولیدات مورچه کمتر از قبل شده است بنابراین شیر یک جغد با پرستیژ رو بعنوان مشاور عالی استخدام کرد و به او ماموریت داد تا امور رو بررسی کرده، مشکلات رو مشخص و راه حل ارائه نماید. جغد سه ماه وقت صرف کرد و گزارشی در چند جلد تهیه نمود و در آخر نتیجه گرفت که مشکلات پیش آمده ناشی از وجود تعداد زیاد کارمند است و باید تعدیل نیرو صورت گیرد و بنابر این ، شیر دستور داد که مورچه را اخراج نمایند زیرا مورچه دیگر انگیزه ای برای کار نداشت.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.